هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

نارنج شوماخر که بود و چه کرد؟

دوشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۷، ۱۱:۰۰ ق.ظ

صبح رفتم آئین نامه رو دادم

از هفت تا نه طول کشید سی گرفتم قبول شدم

بعدش رفتم واسه عملی

بچه ها ترسوندنم که سرهنگه سختگیره و الکی رد میکنه و... 

زنگ زدم به بابام ببینم چی میگه امتحان رو بدم یا نه؟ 

میگه بیا سر خیابون پشت فلان ماشینه وایسادم :/

أی آدم جلب

یواشکی من نفهمم رفته بود یه جایی که پیچ داشت پشت یه درخته پارک کرده بود نشسته بود تو ماشین یواشکی نیگا میکرد🤪🤪🤪

بعد من فکر میکردم خونه ست

اینم هفت خطیه ها واسه خودش

من فکر میکردم ساده س

هیچی دیگه رفتم ، ریدم ، برگشتم

استرسم داشتما دنده ش به زور جا میوفتاد اصلا معلوم نبود یکش کدومه دوش کدومه

کلا ماشینه داغون بود

بعده اینکه رد شدم همونجا یکراست سرم رو انداختم پایین رفتم نشستم تو ماشین خودمون

یه خرده بارم کرد که بیا بهت میگم بیای تمرین نمیای و خوب سرت میاد و... 

تا رسیدیم خونه

الانم منتظرم برگرده با قدرت بیشتر به رو مخ من رژه رفتن ادامه بده


حالا بذار یکم از سوژه هام بنویسم

یه مرد ریزه میزه بود سنشم بالا بودا

مثلا چهل و اینا

یه صورت دایره ای ریزمیزه داشت با یه سیبیل گنده و قد کوتاه

خوشحال و شاد و خندون اومد آیین نامه رو داد و رد شد

طرف صداش کرد گفت بیا رد شدی

به تخمشم نبود🤣🤣🤣

انگار اصلا منتظر همین لحظه بود

همونجور خندون با خوشحالی رفت برگه ش رو گرفت

سرهنگه دید زیادی خوشحاله

خواست یکم بسوزونتش برگشت گفت غلطاتم زیاد بودا

باز به هیچ جاش نگرفت یه شونه بالا انداخت با لبی که به پهنای صورت (و حتی بیشتر ) میخندید پرونده ش رو گرفت رفت

وااای انقدر صورتش و کاراش با نمک بود که نگو

بچه ها میگفتن این دیگه انقدر رد شده واسش عادی شده

هر هفته میاد همینجوری رد میشه خیلی خوجحال هفته بعدم میاد و اولین نفر رد میشه

اصلا دمش گرم روزمو ساخت

از صبح هی قیافه ش میاد تو ذهنم میخندم به این یه گوله نمک خالص فرد اعلا

آخرم خیلی خوشحال با همون نیش بازش رفت سوار ماشینش شد که هفته بعد دوباره برگرده بیوفته دل یه ملت رو شاد کنه🤣



یه پسر دیگه م بود

از روستا اومده بود فکر کنم

یه شلوار کوردی پاش بود

یه کتونی داغون پاش

و کلا شلخته پلخته

آیین نامه رو قبول شد

یکی از خانومای سانتی مانتال که آیین نامه رد شده بود گفت

خاک بر سر من

اینم با این شلوار جافی پاش قبول شد من قبول نشدم😆😆😆

بعد پسره عملی رو که داد همون بار اول قبول شد

عاقا ماها همه انگشت به دهن مونده بودیم و وااااووو گویان به اولین کسی که تونست از دست این افسره قسر در بره نگاه میکردیم


وقتی اومد انگار مدال طلای المپیاد جهانی گرفته باشه

یکی از خانوما ازش پرسید قبول شدی؟

به وضوح دیدم که سینه شو سپر کرد و گردنش رو بالا برد و بعدش گفت آره

وای اصلا یاد ژستش میوفتم خود به خود به مرز پارگی میرسم😂


افسره م خوب بودا

مهربونم بود

سخت گیر بود یکم ولی مهربون بود

من وقتی دیدم رد شدم از جلوی ماشین اومدم این ور

گفت یه نصیحت پدرانه بهت میکنم دخترم

هیچوقت از جلوی ماشین رد نشو

برو پشتش دور بزن بیا

خواستم بگم خودم بلد بودم دیدم رد شدم به کفشم بود

که نگفتم چون هفته بعدم کارم پیشش گیره 😥

نظرات (۳)

من بار اول که رفتم ساعت دوازده و نیم بود...آخرین نفر..افسر بی اعصاب. خلاصه شخماتیک وضعی. پام گذاشتم کلاچ بگیرم پام عین چی می لرزید. راه افتادم یکم رله شدم...آخراش روم وا شده بود میخواستم واسش تک چرخ بزنم. گفت برو اونجا یه دوبل بگیر تا بریم آموزشگاه..دوبل گرفتم در حد بنز...گفت ردی. گفت ها؟؟؟؟
گفت بریدگی بود. برو آموزشگاه حال ندارم.
.
.
بار دوم هفت صب رفتم. با روی بشاش و اینا. افسر یکی دیگه بود. سلام علیک و اینا...لبخند بر لب نشستم. دوبل گرفتم بابات گفته بود کجای ماشین؟..همون. کامل تو خیابون بود. خندید گفت برو بابا‌..خوشم ازت اومده قبولی!
.
.
خلاصه دعا کن دفه دیگه از این افسرا بخوره به تورت
پاسخ:
البته بابام یه چی دیگه گفت من واسه اینکه بدآموزی نشه یکم درستش کردم مثلا معادلشو گفتم🤣🤣🤣

نمیدونم دفعه بعدم با این افسره برم یا نه
این تا دو هفته هست
فقط هم پارک دوبل میگیره و ماشین رو از جایی که هست تکون نمیده
مهربونم بودا اما به شدت سخت گیر
نمی دونم با همین برم یا نه یا کلا چه خاکی بر سر بریزم
گیر یکی از این بدتر نیوفتم حالا
شانس گوه من تا هفته پیش میگن افسره یه بابایی بوده که اگه ماشین کج هم بوده میگفته کج پارک شده بذار خودم بیام برات صافش کنم بعد برو
دقیقا این هفته شانس شخمی من اون رفت :/
یه درصد فک کن نفهمیدم بابات چی گفته :)

هفته دیگه هم با همین برو...شاید دلش سوخت زیاد سخت نگرفت بهت
پاسخ:
میدونم که میدونی😁

دو دلم آیا با این برم؟ آیا ولش کنم فرجه ها بیام که خلوت ترم هست؟ آیا چه خاکی بریزم رو سرم؟ 
دقیقا از همین ویژگی کلاس رانندگی خوشم می اومد...
مرز نمی شناخت. 
قر و فر و تک و پوز نداش. به سن وابسته نبود. به پول دار بودن آدماش نبود. به شخصیت ظاهری ای که واس خودشون می سازن نبود. به زبون بازی نبود. فقط استعداده انگار. 
شاگرد اول کلاس ما شاگرد مکانیک بود با لباس مکانیکی می اومد کلاس. هنوز که هنوزه صداش تو گوشمه اینقدر حال می کردم با استایلش.

همه سوالارم بلد بود پدرسوخته. 
پاسخ:
من این پسره رو دیدم یه ضرب همه ش رو قبول شد اصلا کفم برید
بچه م بودا
یعنی مثلا هجده نوزده سال
قیافه ش بچه طور میزد
اگه قرار بود بر اساس ظاهر قضاوت کنم میگفتم آیین نامه رو حداقل دو سه بار رد میشه چه برسه به عملی
جغله بچه چطور روی همه رو کم کرد
اصلا قیافه همه وقتی پیاده شد دیدنی بود
تا وقتی که من بودم این تنها کسی بود که قبول شد
بعد مثلا مرد گنده بود بار هفتم هشتمش بود و رد شده بود
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی