هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

امشب یکی از سخت ترین شب های زندگیم خواهد بود

چهارشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۲۰ ب.ظ
تو دستشویی بودم که ل صدام زد اینجایی گفتم آره
اومدم بیرون برگشته میگه اگه شب می ترسی بیا پیش ما بخواب
نمیدونم چرا اومد
اتفاقی بود و اومد که تعارف کنه
اون دختره که اومده بود تو اتاقم چیزی بهش گفته
یا اینترن هم اتاقیش چیزی گفته
اما از زل زدن با تعجبش به چشمای پف کرده م خوشم نیومد

نظرات (۴)

خو به مامانت اینا بگو...احمق بازی در نیار
پاسخ:
بگم که چیکار کنن؟
مگه خودشون کم مشکل دارن
به هر حال گفتنش از نگفتنش بهتره
پاسخ:
من الان زنگ بزنم پشت تلفن میشینم به زار زدن از راه دور زا به راهشون میکنم
حداقل اول خودم برم ببینم اصلا چیزی هست یا نه
هرچند کلا کار خاصی هم از دست اونا برنمیاد دیگه
یه دکتر رفتنه که خودم میرم
میخوام خودم تنهایی حلش کنم
نه این مدلی مشکلی نیست..فک کردم کلا نمیخوای بگی
پاسخ:
نه خودشون الان نه خیلی ولی حدودی شاید یه چیزایی بدونن
شاید واسه همین به مامانم گفتم عکس آزمایشمو بفرسته نفرستاد و بابا با تاخیر فرستادش
ولی بعده اون باهم حرف نزدیم و نه من چیزی گفتم نه اونا
نترس.اینقدرم استرس به خودت نده.اروم باش💚
پاسخ:
سعی خودمو میکنم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی