هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

چند وقت پیش یه چند روز دانشگاه رو تعطیل کردم رفتم خونه

نزدیک امتحان بیو

یه روز تو خونه پی ام دادم به ف یه سوال پرسیدم که کدوم آنزیما حذف شده بود؟ 

گفت من هنوز شروع نکردم به خوندن میخوای وویسش رو برات میفرستم گوش کن

منم بیخیال شدم نشستم همه ش رو حفظ کردم و اصلا وویس رو باز نکردم

از قضا وویس همون جلسه بود که من غایب بودم و همون جلسه استاد بیو مون تصمیم گرفته بود ضربتی حضور غیاب کنه

گذشت و گذشت تا امروز

ف واسم یه آهنگ فرستاده بود رفتم دانلودش کردم الان داشتم گوش میدادم

بعد دیدین تو تلگرام یه چیزی رو پخش میکنی تا آخر همه وویس هات تو چتت با طرف به ترتیب پخش میشه

بعد از اتمام آهنگ یهو رفته بود رو اون وویسه و من صدای ل رو شنیدم

صدای ل و ه بود که با هم حرف میزدن

بردم زدمش اول چند بار با دقت گوش میدادم

ل داشت میگفت از غایبا نمره کم میکنه

بی هیچ حسی

انگار که حتی خوشحالم باشه

بعد ه برگشته گفته خب نارنجی بدبخت همه کلاساشو میومد الان به خاطر این یه دونه غیبت و.... خلاصه

کاری به ل ندارم

اما لحن ه واقعا از سر دلسوزی بود

بماند که آخرم حضورمو زده بودن و غیبت نخوردم

ه زده بود

بعد ل اومده بود به من میگفت من خواستم حضورت رو بزنم ولی دیدم ه زده

خلاصه بگم که این بشر دوست بشو نیست واسه من

چند روز پیشام تو سلف بحث پیش اومد بهش پروندم که ذاتت خرابه گفت هیچکس ذات ادما رو نمی فهمه

گفتم من میفهمم و گفت هیچکس نمی فهمه و خلاصه

این وویسه باعث شد اگه یه ذره به ذات شناسی خودم شک داشتم الان به یقین تبدیل شه

نظرات (۲)

زلزله نکشتت ذات شناس؟
پاسخ:
نه زلزله نگرفته منو خودمم تازه از تلگرام فهمیدم
حرفی ندارم ☹
پاسخ:
me too :|
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی