هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

استاده برگشت گفت امتحان تشریحی بدین به نفع تونه و راحت تر میارم

این چس مغزام رای گیری کردن و تشریحی رای آورد

الان نزدیک امتحانی همه مون به .. رفتیم 🤦‍♀️




نارنج زنده بمون

فقط چهار تا امتحان دیگه تا فرجه ها مونده😣


 راستی بهتون گفته بودم یه استاد وحشی داریم پارسال از پنجاه نفر سی نفر رو انداخته؟ یکی از امتحانامون با همین باباست😥




آها دوتا نکته دیگه م هست باید بگم چون نگفته بودم

میدونم خیلی پسته در هم برهم شد اما خب باید بگم

یک درمورد پام که خب بعده چند روز خوب شد اما هنوزم گاهی میلنگم و یهو درد میگیره و کامل صاف نمیشه که به جهنم وقت ندارم برم دکتر


در مورد اون مشکل تیروئیدمم چند هفته پیش رفتم دکتر جواب ازمایشا رو نشونش دادم دوز دارو ها رو کم کرد گفت دوماه دیگه برو آزمایش بده برگرد و دیگه هم نیوفتادم دنبالش ببینم چه مرگمه و خوبم یا نه

کلا چند روز بود میخواستم برم دکتر به خاطر کلاس و امتحانا نمیشد

یه روز دو سه ساعت قبل از امتحانم پا شدم رفتم و تو مطب نشستم به درس خوندن تا نوبتم شه و از اونورم بدو بدو برگشتم دانشگاه که به امتحان برسم

موقع معاینه دستیارش گفت چرا انقدر می لرزی گفتم آخه امتحان دارم

خودمم تنها رفته بودم

اصلا هیشکی هم سن و سال من و تنها اونجا نبود

کلا همه همراه داشتن من خودم تنها رفتم و برگشتم

دکتره هم گفت برو این دارو ها رو بخور و بیا و انشاا.. که چیزی نیست

منم دیگه پیتکو پیتکو کنان برگشتم دانشگاه

و نمیدونم که واقعا چیزی هست یا نیست :/

گور باباش طور ولش کردم نه وقت فکر کردن بهش رو دارم نه اعصابش رو

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی