چند شب تنهایی
يكشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۱۲:۴۸ ق.ظ
و آرزوم برآورده شد
و هنوزم تک و تنهام
چی میشد اگه همیشه اینجور می بود؟
داشتن یه اتاق اختصاصی آرزوی بزرگیه واقعا؟؟؟
ظرفایی که دو روز بود نشسته بودم رو بالاخره بردم شستم چون فردا هم اتاقیام میان دیگه
مشغول فکر کردن بودم که حواسم پرت شد و اسکاج از دستم پرت شد و کف هاش یه خرده ریخت رو لباس یه دختره
حالا خیلی هم نبوده
بعدشم کف بود دیگه نجس که نبود
ازش عذرخواهی کردم ولی اصلا جواب نداد
بعدشم با یه حالت چندشی به لباساش نگاه میکرد و انگار با خودش میگفت دختره ی دست و پا چلفتی
اومدم تو اتاق و قوطی نوشابه رو که یه گوشه انداخته بودم برداشتم که ببرم پرتش کنم
بس بود بریز و بپاش های چند روزه و باید یکم مرتب میکردم اتاق رو
در رو باز کردم و خم شدم سمت سطل زباله که از روی گشادیم واسه خالی نکردنش بیرون میذارمش تا خدمه وقتی رد میشن خالیش کنن تو کیسه های بزرگ شون
دیدم همون دختره داره از راهرو میاد
اومدم تو و در رو بستم و صدای افتادن ظرفاش به گوش رسید :)
دروغ چرا خوجال شدم ^_^
حتی احساس میکنم که آه من دامن گیرش شد
خلاصه که پا رو دم من ندارین مسلمونا
- ۹۷/۰۲/۲۳