هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

الان حسش نیست خوابم میاد

فردا این پست رو می نویسم فقط الان عنوانش رو زدم که یادم باشه فردا بنویسمش

____________________________


یکی از بچه های کلاسمون هست که یکم شاس میزنه

یه جورایی بچه وضعه

از این بچه تیتیشا که تا دو ما بعد از عید با لباس گرم میومد دانشگاه که یوقت مریض نشه :/

خب ما از اینا تو کلاسمون زیاااااااد داریم

تا دلتون بخواد

و خب بعضاً هم یه سری هاشون سوژه بقیه بچه ها میشن

چون زورشون به بقیه نمی رسه

و توانایی جواب دادن رو ندارن

شایدم اصلا بقیه به کفش شونه و نمی‌خوان که جواب بدن

خلاصه که نمی‌دونم

ولی بنده خدا رو خیلی اذیتش می کردن

این خونه ش از دانشگاه دور بود

بعد همیشه کلاس های صبح رو دیر می رسید

یه سری از بچه هام بین خودشون هماهنگ کرده بودن

تا این میومد تو کلاس صلوات می‌فرستادن

بعد اینم یکم سرخ و سفید میشد ولی راضی بود خودش

 تازه به نشانه تشکر یه سری هم تکون میداد 😂

نمی‌دونم نمی فهمید که دارن دستش میندازن

یا بین خودشون جریان داشت یا چی؟

ولی بانمک بود کلا

یعنی ما میخندیدیم بهش

خودشم به خودش می‌خندید و بهش نمی‌خورد ناراضی باشه

اینه که کلا دور هم خوش بودیم😄


اصولا اینطور بچه ها جزو بچه خرخون های کلاسم به حساب میان

ولی این یکی نه

این استثنائا بهش میخورد از این جلبکا باشه که هیچی بارش نیست

راستش هیچ کسم روش حساب باز نمی‌کرد

و بچه زرنگای کلاس معلوم بودن و شناسایی شده بودن

کلا از همون روزای اول یه سری ها بد جور خودشونو تو چش بقیه انداختن

طرف اومد همون روزای اول گفت که من تو این مدت بیکاری قبل از دانشگاه آناتومی رو تموم کردم

جنین و بافتم فلان قدرش رو خوندم و...

ماهام همه  اینجوری😯

که دیدی چطور عقب افتادیم و هیچی بارمون نیست


یا تا کتاباشونو باز میکردن سریع یه استوری میذاشتن که ما خیلی درس خون و شاخ و خفنیم و فلان


بعد سوالای استادم جواب میدادن یعنی از اینا که دو متر زبون دارن

و اگه استاد سوالی بپرسه حتی اگه بلد نباشن هم یه چیزی می پرونن

که بگن ما هم آره

از قضا یه سری هاشون همینجوری رل هم زدن

بگذریم

الان دیشب که استوری بچه ها رو دیدم اصلا شاخ در آوردم

همون بابا که اصلا فکرشم نمی کردیم چیزی بارش باشه

اگه شاگرد اول یا دوم نباشه سومی رو شاخشه😮

نصف نمره هاش بیست بود😲😲😲

آخه مگه میشه مگه داریم؟

یعنی همه ش قیافه ش میاد جلو چشمم میگم این آخه؟؟؟؟

خلاصه دیشب اصلا یه چیزایی دیدم که کرک و پرم ریخت

درس عبرت شد برام که اینایی که بیشتر از همه منم منم میکنن هیچی بارشون نیست

تا قبل از دیدن نمره های بقیه کسی رو که فکر میکردم صد در صد شاگرد اول شه بس که این چهار کلوم سوادش رو تو چشم مون کرده بود

وقتی چند تا از نمره ها اومد دیدم که هیچ پخی نیست و همه ی اون از جلسه بیرون اومدناش و اینکه بیست میشم بیست میشم گفتنش بلوفی بیش نبود


فقطه همین یه مثال نیستا

نمره ماکس آناتومی و احتمالا یکی دیگه معدل بالاها مون یه باباییه که همیشه ساکت و آروم اون ته مه های کلاس می‌نشست و ما به جز یه بار پرسش صداش رو تا حالا نشنیدیم

هیچکسم فکر نمی‌کرد که زرنگ باشه


کلا مثال در این باره فراوان است


ولی دمشون گرم خوشم اومد

به من یکی امید به زندگی دادن

تا چند وقت پیش فکر میکردم تا مثل اون بچه های تو چشم کلاسمون نباشم زرنگ نیستم

فکر میکردم تا بقیه ندونن که زرنگی و روت حساب باز نکنن فایده نداره

اما الان که لیست شاگرد اولای کلاس رو مرور میکنم دقیقا میبینم اینا همونایی هستن که هیچکس فکرش رو هم نمی‌کرد

همونایی که هیچکس نمی رفت سوالای درسیش رو از اونا بپرسه

نه اون طبل ها تو خالی

بشین یه گوشه کار خودتو بکن

حرف بقیه رو هم حواله کن به کتفت و تمام

نظرات (۳)

یکم مراعات کن..داری تو رسانه اهل قلم پست میذاری :)

شب شما بخیر
پاسخ:
این الان دقیقا حالت مراعات کرده م بود😁


شب شما هم بخیر :)
اینم یکی از تنها پستایی بود که حسّش مشترک بود و تو دانشگاه ما هم وجود داشت. 
دقیقا تا حد خوبی این سناریو رو تجربه کردم ،
یه سری بچه ها می نشستن سر اینکه کی شاگرد اول می شه با هم کل می نداختن! :)))
یا مثلا مورد داشتیم می گفت چرا هیشکی نمی آد از من سوال درسی بپرسه،
و خب من اصلا درک نمی کردم طبق معمول که الآن کجای این کار حال می ده یا مهمه،
می نشستم پیش خودم مسخره شون می کردم که چرا دغدغه باید سطحش این باشه که خب خود اینم کار سخیف تریه ولی چی کنم مسخره کردنم می اومد. حس می کردم بین یه مشت بچه ی پنج شیش ساله ام و محکوم شدم به اینکه روزی هزار وعده تفاسیرشون بچه گانه شون رو نشخوار کنم،
یعنی ما حتی تو دبیرستان هم همچنین جو خنده دار و مضحکی نداشتیم،
خیلی غریب بود برام!

این تیکه ی متنم خوندم یاد یکی افتادم. :)))) حالا ماکس آناتومی که واقعا دست مریزاد بهش، ولی من نمی فهمم چرا ساکت ها رو دست کم می گیرین. اتفاقا باید بیشتر ازشون بگرخین چون نمی فهمین چی تو سرشون می گذره. :)))

"نمره ماکس آناتومی و احتمالا یکی دیگه معدل بالاها مون یه باباییه که همیشه ساکت و آروم اون ته مه های کلاس می‌نشست و ما به جز یه بار پرسش صداش رو تا حالا نشنیدیم

هیچکسم فکر نمی‌کرد که زرنگ باشه"


می دونی اینکه بچه های کلاس رو سعی می کنن تقسیم بندی کنند هم در نوع خودش جالبه،

یعنی بچه های پزشکی همه شون خرخون های بی صفتی اند،

بعد حالا یه مشت خرخون افتادن دور هم ادای کول ها رو در می آرن. :)))

برو بابا همه تون خرخونید. برید از مهندسی ها یاد بگیرید یکم. :)))


پاسخ:
یعنی انقدر پست های من واست عجیب و غریبه که میگی یکی از تنها پست ها؟؟؟
چرا خب؟
مسئله ی سوال پرسیدن خیلی مسئله ی مهم و حیاتی ایه خخخخخخخخخ
ولی جدای از شوخی اینکه یکی بیاد از تو سوال بپرسه
یعنی تو خیلی تو اون درسه خفنی
اونقدر که این خفن بودنت رو همه فهمیدن
حالا ممکن هم هست که درست نباشه ها
مثل یکی از بچه هامون که خیلی ادعای آناتومیش میشد و امتحانشو رید
اما همینکه تا قبل امتحان همه واسه سوالاشون دست به دامن اون بودن کم چیزی نیست خب
کیه که از اینکه شاخ باشه و بقیه هم بدونن که شاخه بدش بیاد؟؟؟؟
حالا تو درس یا رانندگی یا موزیک یا هرچی
ولی الان که فکر میکنم آره واقعا تو دبیرستان همچین جوی نبود
چرا؟؟؟
حتی از سوال پرسیدنای بقیه فرار هم میکردیم :/
اما چرا شو نمیدونم



آره الان به این حرف تو که ساکت ها رو دست کم نگیریم رسیدم
اون موقع واقعا نمی دونستم
چون زرنگ ترین بچه های کلاس تا جایی که ما میدونستیم خیلی هم شلوغ و پر سر و صدا بودن
و اکثرا هم ردیف های جلو مینشستن نه اون ته مه ها
بعد فهمیدم که ای دل غافل رو دست خوردیم
قضیه کلا یه چیز دیگه ست
اینا رد گم کنی بوده :)


من قبول دارم که همه خرخونیم
یعنی به طور کل آره اگه یکی از بیرون نگاه کنه همه خرخونن
ولی خب ما که وسط ماجراییم از بین این همه خرخون چند تا نوبرش رو دست چین میکنیم
و به اونا لقب خرخون رو میدیم
به هر حال اگه قرار باشه به کل کلاس بگیم خر خون
پس تکلیف شاگرد زرنگامون چی میشه؟؟؟
بی انصافیه اگه بدون اسم ولشون کنیم

اما مهندسی هام همه شون درس نخون نیستن ها
شاید یه سری هاشون باشن
اما اگه مثلا بچه های چه میدونم شریف رو بری ببینی ده برابر مام میخونن
اصلا اونا دیگه خرخونی از قیافه شون می باره :/
پستات مخصوصا پستای دانشگاهی ت از این نظر عجیب غریبه که انگار دارم یه زاویه دید دیگه رو می خونم که هیچ با مال خودم تطابق نداره و به خودم می گم چرا من احساس نکردم اینایی که می نویسه رو؟ و برام جالب می شه داستان که این شکلی هم می شه نگاه کرد به قضایا،
و رفتار خیلی از بچه ها دستم می آد تازه،
نه اینکه مشکلی داشته باشن.
زاویه دیدا یکی نیس صرفا و غمت نباشه.


پاسخ:
آره خب منم مثلا یه سریا رو میبینم که بی‌خیالی طی میکنن و میگن نمره و یه سری مسائل برامون مهم نیست ، فکر میکنم الکی میگن
اما بعدش از طریق وب و جاهای دیگه میفهمم که همچین آدمایی میتونن واقعا وجود داشته باشن و صرفا خالی بندی نیست
خصوصا تو دانشگاه که رفتار ها نسبت به مدرسه بشدت متغیر تره به نظرم و تفاوت بین بچه ها بیشتر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی