من با همچین عفریته هایی سر و کله میزنم
یه چند تا از این فامیل حرف در بیارا داریم
از هیچ و پوچ میگردن واست یه داستانی در میارن و شرفت رو به باد و حتی جاهای دیگه میدن
مثلا خوش خواب بدبخت مینشست دانشگاه درس میخوند و خونه نمیومد خیلی(البته اینکه ما کلا علاقه ای به خونه اومدن نداریم هم بی تاثیر نیست)
بعد اینا یه بار برگشتن به مامانم گفتن این یکی رو اونجا زیر سر داره که برنمیگرده خونه چهار روز دیگه دست یه دختره رو میگیره...
خلاصه از این اراجیف
بعد یکی شون تو شهری که من دانشجوام دانشجو بوده
نشستن زیر زبون منو بکشن که بیرون میری و تو شهر که میری فلانه و مغازه هاش فلانن و فلان خیابونش جای دختر و پسر هاس میرن باهم میگردن
برگشتم گفتم من نمیدونم
من اصلا بیرون نرفتم تا حالا (🖕)جز یکی دوبار که کار بانکی داشتم 😜
گفتن وا یعنی تو اصلا بیرون نمیری
گفتم نه چرا برم دانشگاه خودش همه چی داره دیگه واسه چی برم😂
گفتن مثلا کتاب بخوای بخری
گفتم خب کتاب فروشی هم داره
هیچی دیگه تیرشون به سنگ خورد
برگشتن گفتن حالا ترم اولی بودی از ترمای بعد میری 🙄
آخرشم لابد با خودشون فکر کردن چه بچه ی ساده و ک.سخلی😇😇😇
من خودم نه که همه ی این حرفا رو پشت سر خوش خواب شنیده بودم اینه که دم به تله نمیدم
مثلا یه بارم سومیه برگشت به خوش خواب گفت نتیجه فلان مسابقه چند چند شد خوش خوابم گفت فلان شد
بعد سومیه جلو روش برگشت به مامانم گفت این بچه ت درس نمی خونه همه ش پای فوتباله :/
من پرسیدم که امتحانش کنم
این فک و فامیلای ما از اون بی شرفای عالمن
وقتی باهاشون حرف میزنی مثل خنثی کردن بمبه باید حواست به همه ی جوانب باشه
مارمولکا یه جوری هم جلو میان و غیر مستقیم می پرسن که نمی فهمی
آخرم برمیگردی خونه می بینی حواست نبوده و چندبار گاف دادی
منم دیگه یاد گرفتم
خودمو میزنم به پخمه ای و سادگی که من هیچی نمیدونم من هیچ جا نمی رم من از هیچی خبر ندارم دیگه فکر میکنن از این گاگول پاستوریزه هام ولم می کنن🤓🤭🤫
- ۹۷/۰۵/۱۲