هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

خلاصه ای از این دو سه روز

پنجشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۵۸ ب.ظ

چند شب پیش ما رفتیم بیرون رانندگی

با بابام دعوام شد خداییش تقصیر اونم بود دیگه

بهش میگم کجا برم میگه مستقیم

میرسیم به تقاطع میخوام مستقیم برم داد و بیداد که اونوری برو

میگم خو خودت گفتی مستقیم میگه من منظورم اون خیابونی بود که توش بودیم

میگم خو مگه اون خیابون راهی هم به جز مستقیم رفتن داشت؟

هیچ دیگه دعوا مون شد

ماشین رو کنار بلوار نگه داشته بودم برم میگفت انتهاش تو اون یکی خیابونه الان میان میزنن بهمون حالا تو این هیر و ویر این داد میزد برو ماشینم خاموش میکرد جم نمیخورد

رفتم زدم بغل پیاده شدم گفتم عمرا اگه من دیگه پشت ماشین تو بشینم

اولش همون با عصبانیت گفت بیا بشین و اینا ولی از خر شیطون پیاده نشدم

چهار تا اون گفت

چهار تام من جوابش رو دادم

حالا شب که رفت عذاب وجدان گرفته بودم مثل سگ پشیمون شده بودم نشستم به گریه کردن که چرا اونطور باهاش حرف زدم

قرار بود فرداش بریم آموزشگاه واسه کارای گواهینامه امضا کنم

فردا صبحش اومده، با خنده بیدارم کرد و گفت دختر دعواییم بیدار شو و به مامانم هم گفت درسته همه ش با هم دعوا میکنیم ولی(دیگه بقیه ش رو نشنیدم)

هیچی دیگه انگار نه انگار که دعوا کرده بودیم و باهاش آشتی کردم ولی هنوز سر حرفم که دیگه با ماشینش رانندگی نمیکنم بودم

شبش رفتیم خونه عمه م

دمی زودتر از ما رفته بود و گویا جریان دعوای شب قبل سر رانندگی رو گفته بود واسشون و فکر کنم گفته بود نارنجی بلد نیست دنده عوض کنه :/

اینو نمیدونم از کجاش درآورده بود چون اصلا بحث دیشبمون به دنده ربط نداشت اصلا

یه خرده تیکه پروندن و به دمی گفتن تو هر وقت خواستی بری امتحان بدی بیا ماشین ز رو ببر که دنده اتوماته و...

بعد دمی وقتی میبینه بابا ماشینو به من میده حرص میخوره

برگشته بود به عمه م اینا گفته بود که آره ماشینو به نارنجی نمیدیم که با خودش ببره

اون عمه سلیطه م هم که همه ش دنبال دو به هم زنیه برگشت مثلا از زبون دمی گفت :نارنجی ما ماشینو بهت نمیدیم با خودت ببری ها

منم گفتم اون دیگه صلاحش دست بابامه (یعنی به شماها ربط نداره و بابام تصمیم میگیره)

اونم بهش بر خورد و ساکت شد و ز اینا یکم خندیدن و تمام

تو راه برگشت یه مقدار دمی رو شستم پهن کردم یه گوشه و کلا یه مقدار فضولی دیگه م کرده بود مثلا درمورد خوش خواب و مامان هم یکم دعواش کرد


امروز غروب بابا زنگ زد که عمه اینا میخوان برن فلان جا خوش خوابم که میخواد بره اونجا بیاد با اینا بره

خوش خواب قبول نکرد و خودش تنها رفت

بابا که اومد عصبانی شد که بهش میگم با اونا برو و نمیره

مامان هم گفت چون اون عمه سلیطه هه باهاشون بوده نرفته

خوشش نمیاد با اون باشه میشینه به از زیر زبونش حرف کشیدن اینم خوشش نمیاد

یعنی این خوش خواب بی زبونم از دست این عفریته عاصی شده

تیکه تیکه ش کنی بذاری تو گور هم دست از این کاراش نمیکشه و آدم نمیشه



دیگه امشب بابا اومده باز میگه بیا بریم بیرون منم که خصوصا دلم هم از تیکه های دیشب اونا پر بود گفتم نمیام یکم اصرار کرد گفت بیا امشب اصلا کاری به کارت ندارم هر کار خواستی بکن ولی نرفتم گفتم اصلا هم دیگه گواهینامه نمی خوام


من اگه آخر این عمه م رو جر ندادم نارنجی نیستم

کم کم داره کاسه صبرم لبریز میشه

یهو یه روز آمپر میچسبونم سر و تهش رو به هم گره میزنم

نظرات (۱)

من چرا بابام یادم نداد؟؟

فقط یه بار حوصله داشت بردم بیابون بیست دقیقه دنده عقب یادم داد..دیگه هیچی
حالا موندم که چه جوری یاد گرفتم؟!
.
.
با جر دادن عمه ها در بعضی لحظات کاملا موافقم..کلی ولی نه
پاسخ:
میدونی چیه؟ بابای من الان بیکاره
دنبال یه چی میگرده سرشو گرم کنه
ولش کنی کل بچه های فامیل رو هم جمع میکنه میبره شوماخر تحویل میده
الان خود من دیگه بلدم رانندگی رو، حالا همه چی برمیگرده به روز امتحان و مود افسره
ولی ول کن نیست
هر شب میخواد کشون کشون منو ببره مثل گونی سیب زمینی بندازه تو ماشین دو ساعت چرخ بزنیم
و گرنه موقع خوش خوابم با اینکه ماشین قبلیه بود یکی دو بار بیشتر نبردش
حتی این جدیده رو اصلا به یاد ندارم که تاحالا دستش داده باشه



نه واسه من بعضی لحظات نداره
صفر یا صده
بعضی عمه هام رو به صورت کلی باید جر داد بس که حتی نفس کشیدن شونم رو مخه
ولی مثلا این عمه آخریم خیلی مظلوم و بی شیله پیله س
طفلی دچار جبر زمانه شد وگرنه حقش بود خاله باشه
بدی در حق کسی نکرده
خودشم از همون اول روش عمه نبودن رو در پیش گرفت و نخواست که عمه باشه
این شد که نذاشت عمه صداش کنیم و بعضی وقتا که میخوایم اذیتش کنیم و بهش میگیم عمه
انگار فحش ناموسی بهش دادیم😬
اینه که کلا یه چی دیگه صداش میکنیم
ولی این عمه ام که تو پست گفتم رو خدا سر کافر نیاره😖😖😖
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی