دوران گشنگی به سر آمد
رفتم آزمایشه رو دادم
صبح همه ش دلم میخواست صبحونه بخورم ولی نمیشد
رفتم دشویی و بعدش رفتیم آزمایشگاه
جدیدا پیشرفت کردم و گریه نمیکنم
کنکوری هم که بودم و رفتم آزمایش بدم انقدر گریه کردم و کولی بازی در آوردم که دهن طرف سرویس شد
خرس گنده خجالت نمیکشه طور نگام کرد و چند تا درشت بارم کرد
اما اینبار هیچ نگفتم فقط وقتی تموم شد گفتم یه چسب بده بزنم روش
گفت خون نیومده که و یه چسب زخم کوچولو بهم داد
اما من منظورم چسب زخم نبود که
از اون سفید گنده ها میخواستم که بپیچونم دور دستم ولی نداشتن از اونا
آخرم یه لیوان بهم داد که ببر ازمایش ادرارت رو بده
حرص خوران و لیوان به دست رفتم پیش بابام میگم خو تو چرا به من نگفتی ادرار هم هست
من صبح رفتم دشویی الان هیچی نمیاد
دیگه رفتم تمام تلاشمو کردم تا آخر موفق شدم 😝
بعدش رفتیم آموزشگاه
بابا گفت اگه بشه پرونده ت رو ببریم یه جا دیگه امتحان بدی
یه مربی دم در بود ازش پرسیدیم گفت ببین اینا باید حتما چند بار رد کنن
خود افسره گفته بهم گفتن از هر ده نفر باید سه نفر رو قبول کنی(کثافط های حروم لقمه)
بعدم گفت میشه از یه شهر ببری یه شهر دیگه اما نمیتونی ببریش آموزشگاه دیگه ای تو همین شهر
حالا بابا رفت که بپرسه از یه آموزشگاه دیگه ببینه چی میگن
گفت برو یه بار امتحانت رو بده اگه نشد ببر شهر دانشجوییت همونجا امتحان بده
حالا تا ببیننم چی میشه دیگه هرچند اونجا احتمالا سختگیر تر باشن
- ۹۷/۰۶/۲۱