واقعا که زندگی هیچه و هیچه و هیچ
هم اتاقیم اومد آزمایشم رو نشونش دادم
گفت احتمال اینکه بدنت به درمان جواب بده هست و اینا ناراحت نباش
اول آزمایش و یه دوره درمانیه و نهایتش عمل
گفت وضعمم خیلی حاد نیست و احتمال داره اونیکه حدس میزنیم نباشه
شنبه صبح زود قبل از کلاسم باید برم بیمارستان پیش استادشون نوبت بگیرم
یا برم مطبش و بگم دانشجوی دانشگاهشونم و اینا که راضی شه بهم نوبت بده چون نوبت های مطبش سه چهار ماهه س
از دیشب دارم به این فکر میکنم که چرا زندگی بقیه اینجوریه که مثلابزرگ ترین غم شون شکست عشقی با رل دو سه ماهه شونه
بعد واسه من همه ش رنجه و غم
دارم بیو میخونم واسه شنبه
بعد میگم خب اگه قرار باشه اتفاقی برام بیوفته
دیگه چه فرقی می کنه که کوییز بیو منفی بگیرم و جلوی بچه ها ضایع شم یا نه
یا مثلا اون شلوار جینه که دیدم رو داشته باشم یا نه
یا ...
چقدر این زندگی پوچ و مسخره س
اصلا اگه من فردا مثلا تصادف کنم بمیرم
کدوم یکی اینا مهمه
- ۹۷/۰۷/۰۵