خودّافظ فیزیو
بعد از امتحان سر و گردن دیروز دیدم تو دانشگاه نمایشگاه کتاب زدن با تخفیف پنجاه درصد😋
رفتم اینا رو گرفتم
هر چند دِلُم پی دزیره بود
ولی با تخفیف پنجاه فاکینگ تومن قیمتش بود :/
آقاهه دید منو دوستم خیلی داریم لای کتابا می لولیم و حسرت و آه و فغان
گفت فردا یعنی امروز بیاین
یه بن بهتون بدم
کلا با اون هر وقت خواستین کتاب پنجاه درصد تخفیف بگیرین 😍😍😍
امروز رفتم بنه رو گرفتم
امتحانمم بد نبود
یعنی خیلی سخت بود هنو نمیدونم چه گوهی خوردم حوصله چک کردنم ندارم
بعدم رفتیم بوفه دید عکه هی
از اینا که شین تپله( های👋) تعریف کرده بود
یه دونه گرفتم
دیدم ل هم آلوئه ورا برداشته
گفتم أه کاش موهیتو هم داشتن
رفتم سر یخچال دیدم دارن اونم گرفتم که آشغالی بود نکبت :/
بعدم خوابیدم تا یهو یه نور خورد به چشمم دیدم ه پرده تختمو کنار زده کله شو آورده تو میگه بیا ناهار بخور
گفتم ناهار نگرفتم( بعده امتحان میام میخوابم ناهارم نمیگیرم با همون شام میگذرونم)
گفت من رفتم برات گرفتم😍😍😍
هیچی دیگه پاشدم غذای یخ و بد مزه رو خوردم
و میرم که جر آخر این هفته رو با بیوشیمی بخورم و خلاص
امتحان پس فردام که عملیه راحته نسبتا
پی نوشت: ایشالا که امروز آخرین امتحان فیزیولوژی عمرم رو داده باشم🤲
- ۹۸/۰۳/۲۷