گواهینامه گرفتم و با همه کسم میل سخن است
قبول شدم ^_______^
همیشه شب قبل از امتحان تا صبح استرس داشتم و خوابم نمی برد یا کابوس می دیدم
دیشب گفتم من چند ماهه پشت ماشین ننشستم پارکم که اصلا تمرین نکردم
پس بیخیال
میرم و به تخمکم وار رد میشم و هیچ غمت نباشه
گفتم تا آخر تابستون اگه ده هفته داشته باشیم کل این ده هفته رو میرم امتحان میدم
آخرش که چی؟ مجبور میشن قبولم کنن دیگه
خلاصه به تخمکم وار خوابیدم
صبح پاشدم یه پروپرانولول محض احتیاط انداختم بالا ونشستم پشت ماشین مامان رو رسوندم سر کار و رفتیم آموزشگاه
رفتم پرونده دادمو نوبت گرفتم و نشستم تو ماشین خودمون تا آخرین نفر امتحان بدم
وسطاشم رفتم یه پارک دوبل تمیز زدم بابا گفت خاک تو سرت اگه همین رو جلو اون بزنی درجا قبولت می کنه
برگشتیم دیدم سه تا دختر وایسادن
بابا گفت اینا سه تان میتونی با همینا بری ها
دو دل بودم و گفتم نه ولش کن آخر نفر میرم
انگار بابا هم میدونست قبول نمیشم گفت ولش کن بابا برو امتحانو بده دیگه جهنم هفته بعدم میایم
یهو به خودم گفتم به تخمکت بابا یه رد شدنه دیگه
هوا گرمه برم رد شم زود بیام خونه
رفتم نفر اول رید به ماشین
از جلو و عقب داشت می مالیدش
نفر بعدی رو گفت من برم
به سرهنگه گفتم این چیه خو اصا جا نداره تکون بخوره
گفت اگه راننده ای اگه تسلط داری درش بیار
منم درش اوردم😁
گفت یه دوبل بزن
یه دوبل زدم ماااااماااان
گفت حالا از دوبل در بیا
(میخواست ببینه راهنما می زنم یا نه چون پسر قبلیه رو دیدم سر همین گیر انداخت)
بیرون اومدم
گفتم قبولم؟
گفت حالا پیاده شو بینم
دنده رو خلاص کردم
ترمز دستی رم کشیدم
ماشینم خاموش کردم گفتم قبوووولم؟
گفت حالا از ماشین بیا بیرون ببینم
خواستم بیام پایین و با دست چپ در رو باز کردم که گفت نه با دست راست باز کن آینه رو هم نگاه کن گفتم باشه😤
پیاده هم که شدم از پشت ماشین اومدم که دیگه بهونه نیاره
رفتم اون ور پیشش
گفتم قبولم؟
گفت بار چندمت بود
گفتم4
گفت دانشجویی
گفتم آره
با خنده گفت 9 هفت تا
منم مغزم گوزیده بود گفتم ها :/
با من و من گفتم 63 تا
گفت نه دانشجو نیستی اگه بودی باید اینو بلد می بودی
گفتم خو من از این چیزا بلد نیستم😂دانشجو پزشکی ام سوال پزشکی بپرس😅
گفت آنژیوکت چطور می زنن؟
گفتم هووووو نه دیگه تا اون حد همه ش دو ترم خوندم
دیگه یکم سر به سرم گذاشت و کارت ملیم رو گرفت و با نیش باز گفتم قبولم؟
با دست به عقب اشاره کرد گفت بروووو بروووو
دیگه منم با نیش باز درحالی که تو خیابون مثل وحشیا بالا پایین می پریدم و یورتمه می رفتم رفتم سمت ماشین مون
بابا تو ماشین بود بهش گفتم قبول شدم انقدر خوشحال شد
دیگه نشستم پشت فرمون رفتیم یه جعبه شیرینی هم گرفتیم و بردیم محل کار مامان
این بود انشای گواهینامه گرفتن من
نخطه
پی نوشت:ولی ناموسا دلیلش چیه که من هروقت واسه چیزی سگ دو میزنم و خیلی برام مهم میشه بهش نمی رسم
بعد که حواله ش میکنم به تخمکم یهو بدون هیچ تلاشی میاد تو بغلم 😐
من دفعه های قبل خیلی تمرین می کردم و قبول نمی شدم
این دفعه آخرین بار که پشت فرمون بودم فک کنم قبل از عید بود
حتی یادمم نبود چطور باید پارک می کردم کلی فکر کردم تا یادم اومد
همینطور الکی الکی قبول شدم واقعا خودمم راضی به زحمت شون نبودم😄
- ۹۸/۰۴/۱۰