و لعنت به مرگ احساس
چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۴۳ ق.ظ
یه بغض تو گلو که نترکید
و اشکی که نتونست جاری شه
و یه خداحافظی زیر لبی که هیچکس نشنید
کی میدونه این مرد تا سحر چی میکشه؟
- ۹۸/۰۶/۲۰
یه بغض تو گلو که نترکید
و اشکی که نتونست جاری شه
و یه خداحافظی زیر لبی که هیچکس نشنید
کی میدونه این مرد تا سحر چی میکشه؟
یه درد عمیق ! مثل تیزی خنجری که از پشت تو قلبش فرو کرده باشن.