هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

۷۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

شمام وقتی ابرو بر میدارین آبریزش بینی میگیرین؟ 

چند شب پیش ما رفتیم بیرون رانندگی

با بابام دعوام شد خداییش تقصیر اونم بود دیگه

بهش میگم کجا برم میگه مستقیم

میرسیم به تقاطع میخوام مستقیم برم داد و بیداد که اونوری برو

میگم خو خودت گفتی مستقیم میگه من منظورم اون خیابونی بود که توش بودیم

میگم خو مگه اون خیابون راهی هم به جز مستقیم رفتن داشت؟

هیچ دیگه دعوا مون شد

ماشین رو کنار بلوار نگه داشته بودم برم میگفت انتهاش تو اون یکی خیابونه الان میان میزنن بهمون حالا تو این هیر و ویر این داد میزد برو ماشینم خاموش میکرد جم نمیخورد

رفتم زدم بغل پیاده شدم گفتم عمرا اگه من دیگه پشت ماشین تو بشینم

اولش همون با عصبانیت گفت بیا بشین و اینا ولی از خر شیطون پیاده نشدم

چهار تا اون گفت

چهار تام من جوابش رو دادم

حالا شب که رفت عذاب وجدان گرفته بودم مثل سگ پشیمون شده بودم نشستم به گریه کردن که چرا اونطور باهاش حرف زدم

قرار بود فرداش بریم آموزشگاه واسه کارای گواهینامه امضا کنم

فردا صبحش اومده، با خنده بیدارم کرد و گفت دختر دعواییم بیدار شو و به مامانم هم گفت درسته همه ش با هم دعوا میکنیم ولی(دیگه بقیه ش رو نشنیدم)

هیچی دیگه انگار نه انگار که دعوا کرده بودیم و باهاش آشتی کردم ولی هنوز سر حرفم که دیگه با ماشینش رانندگی نمیکنم بودم

شبش رفتیم خونه عمه م

دمی زودتر از ما رفته بود و گویا جریان دعوای شب قبل سر رانندگی رو گفته بود واسشون و فکر کنم گفته بود نارنجی بلد نیست دنده عوض کنه :/

اینو نمیدونم از کجاش درآورده بود چون اصلا بحث دیشبمون به دنده ربط نداشت اصلا

یه خرده تیکه پروندن و به دمی گفتن تو هر وقت خواستی بری امتحان بدی بیا ماشین ز رو ببر که دنده اتوماته و...

بعد دمی وقتی میبینه بابا ماشینو به من میده حرص میخوره

برگشته بود به عمه م اینا گفته بود که آره ماشینو به نارنجی نمیدیم که با خودش ببره

اون عمه سلیطه م هم که همه ش دنبال دو به هم زنیه برگشت مثلا از زبون دمی گفت :نارنجی ما ماشینو بهت نمیدیم با خودت ببری ها

منم گفتم اون دیگه صلاحش دست بابامه (یعنی به شماها ربط نداره و بابام تصمیم میگیره)

اونم بهش بر خورد و ساکت شد و ز اینا یکم خندیدن و تمام

تو راه برگشت یه مقدار دمی رو شستم پهن کردم یه گوشه و کلا یه مقدار فضولی دیگه م کرده بود مثلا درمورد خوش خواب و مامان هم یکم دعواش کرد


امروز غروب بابا زنگ زد که عمه اینا میخوان برن فلان جا خوش خوابم که میخواد بره اونجا بیاد با اینا بره

خوش خواب قبول نکرد و خودش تنها رفت

بابا که اومد عصبانی شد که بهش میگم با اونا برو و نمیره

مامان هم گفت چون اون عمه سلیطه هه باهاشون بوده نرفته

خوشش نمیاد با اون باشه میشینه به از زیر زبونش حرف کشیدن اینم خوشش نمیاد

یعنی این خوش خواب بی زبونم از دست این عفریته عاصی شده

تیکه تیکه ش کنی بذاری تو گور هم دست از این کاراش نمیکشه و آدم نمیشه



دیگه امشب بابا اومده باز میگه بیا بریم بیرون منم که خصوصا دلم هم از تیکه های دیشب اونا پر بود گفتم نمیام یکم اصرار کرد گفت بیا امشب اصلا کاری به کارت ندارم هر کار خواستی بکن ولی نرفتم گفتم اصلا هم دیگه گواهینامه نمی خوام


من اگه آخر این عمه م رو جر ندادم نارنجی نیستم

کم کم داره کاسه صبرم لبریز میشه

یهو یه روز آمپر میچسبونم سر و تهش رو به هم گره میزنم

نهار خونه پدربزرگم دعوتیم

با توجه به اینکه دختر کوچیکه شون منم و نمیدونم بنا به کدوم قانون اینجانب باید ظرفا رو بشورم نمیرم :/

یعنی شما فقط سطح آینده نگری رو بهش توجه کن😂

که من تا کجاها رو می بینم و بهش فک میکنم



توجیهم واسه نرفتن هم اینه که آخه کی آبگوشت میخوره بابا؟  من که آبگوشت دوس ندارم نمیام

ولی حقیقت اینه که چندشم میشه بخوام ظرفای آبگوشتو بشورم🤮

اصلا چرا تو مهمونی ها هرکی تا غذاشو خورد نمیره ظرفشو بشوره؟ 

آخرش من تو یه مهمونی آمپر میچسبونم و میگم نوکر باباتون غلام سیا

حالا هرکی پاشه بره ظرفای خودشو خودش بشوره

هرچند که تو خونه خودمون تقریبا همچین کاری میکنم

غذام که تموم میشه می برم ظرفای خودم رو میذارم تو ماشین

به بقیه م میگم هرکی ظرفای خودشو ببره بذاره :/

تو انجمن کنکور یکی پرسیده تو دانشگاه میشه موبایل برد؟

جدی هااااا


حتی منم که از اون ترمک اسکلا بودم میدونستم که موبایل بردن ممنوعه

ملت چطور هنوز این بدیهیات رو نمیدونن

همه چی رو که نباس پرسید آخه😔




پی نوشت: اینکه من چرا هنوز میرم انجمن کنکور هم به خودم مربوطه

دوج دالم☺️


از این پسرا که کادوی ولنتاین واسه دوست دخترشون ماشین می خرن کجا میشه گیر آورد؟🙃🙃🙃🤗🤗🤗


حالا که همه ش رو گفتم بذار بگم آخرش هم چی شد
یعنی بذار یکم برگردم عقب تر
یه زمانی همون اول های دانشگاه یه عده از بچه ها پاشدن رفتن کافه و زارتی همون اول ترمی یه اکیپ زدن
اتفاقا یکی شون هم به من گفت بیا(همون که باعث و بانی قرار کافه بود) گفتم نمیام و من رو اینا شناخت ندارم و اونم رفت
این بیرون رفتن ها ادامه داشت و همون شخص برمیگشت غیر مستقیم منو امل خطاب میکرد که باهاشون بیرون نمیرم
منم میگفتم عاقا من اصلا با این اکیپ داشتن و بیرون رفتن مشکلی ندارم
بحثم اینه که چرا باید همین اول کاری با کسایی که نمیشناسم شون و نمیدونم چه دختر چه پسر ، اصلا آدم درست حسابی هستن یا نه بیرون بیام؟
به هر حال هرکی از یه شهره و فرهنگا و رفتارا فرق داره
باید حداقل بدونم قراره با کیا باشم یا نه؟
یه مدت گذشت و یه سری دعوا ها بین شون به وجود اومد و گروه شون کوچیک و کوچیک تر شد و این بین یه سریا بهشون اضافه میشدن و یه سریام از اکیپ خارج میشدن و یا یه اکیپ جدا تشکیل میدادن یا کلا هیچی

این سه تا داوطلب نمایندگی مون اولش هرسه تا جزو همون اکیپه بودن
مدت زیادی نگذشت که ح از بین شون جدا شد(همون که مد نظر من بود واسه رای دادن)
دو تای دیگه ولی باهم بودن و دوست خیلی صمیمی که یه عالمه مخلصم چاکرم واسه هم راه مینداختن
تا دیشب که واسه یه رای گیری ساده افتادن به جون هم
کار به جایی رسید که اسکرین شات شون از چت هاشون با بقیه بچه های اکیپ شونم پخش شد
یعنی واسه اینکه مثلا طرف ثابت کنه حق با اونه میومد چت هاشون یا اسکرین هاشونو میذاشت که مثلا بچه ها ببینن حق با اونه و بقول خودش حفظ آبرو کنه
ولی تنها اتفاقی که افتاد این بود که جفت شون فقط و فقط خودشونو خراب کردن
خصوصا یکی شون که من اصلا از اولشم ازش خوشم نمیومد و کلا هم آدم بی منطقیه ولی به شدت پررررر ادعا
اونجا بود که خدا رو شکر کردم که چطور یهو خر نشدم برم با اینا
چون این اواخر یه جوری شده بود که منم یه خرده با چند نفرشون صمیمی شده بودم
اون گذاشتن اسکرینا و فوروارد کردن چتا واقعا کار بچگانه ای بود که به نظرم واسه همه شون بد شد
آخرشم یکی شون ورداشت از رای گیری انصراف داد و رای گیری رو دوباره بدون حضور خودش گذاشت
و نتیجه ش هم شد اینکه الان اون یکی که تو رای گیری قبلی اول بود دوم شده
و اونی که تو رای گیری قبلی سوم بود و کلا بی حاشیه و تو این دعوا ها یه کلمه هم حرف نزد با اختلاف اوله
دعواهاشون فقط و فقط باعث شد که جو کلاس رو بهم بریزن و وجهه خودشونو خراب کنن
الان اونی هم که دومه تعداد رای هاش تقریبا به اندازه تعداد افراد اکیپ شونه
و این یعنی به جز دو سه نفر از بچه های خارج از اکیپ شون کسی بهش رای نداده
و به نظرم در نهایت حق به حق دار رسید
اینجوری اونی که انصراف داد هم یه جورایی حال این یکی رو گرفت
چون با یه چرخش قهرمانانه و انصراف و رای گیری مجدد از رتبه اول پایین کشیدش و تمام رای های خودشم ریخت به حساب ح
لامصب راسته که میگن این سیاست خواهر مادر نداره ها
ببین چطور یهو در عرض یه روز یه نفر اول شد بعد سوم شد بعد دوباره اول شد :/
هر چند تقصیر خودمونم هست دیگه
ثبات نداریم
منتظریم ببینیم باد از کدوم سمت می وزه و حرف به کجا میکشه که طبق اون عمل کنیم
اینم از داستان نماینده دار شدن ما
البته اگه دوباره یه بامبول جدید در نیارن
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۲۱:۵۰

که ماجرای رای گیری مون به کجاها کشیده شده از خنده جررررر میخورین

یه شورای نگهبان کم داریم که اونم بحثش شده

و یه مورد دیگم اینکه انتخابات به دور دوم کشیده بشه🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️😂😂😂

وای خدایا یه دو سه روز دیگه کشش بده یکم روحیه م عوض شه مدت ها بود اینجوری نخندیده بودم

از دلقک های کلاسمون که بحث رو به ناکجا آباد کشیدن

تا گروهی که داریم و به صورت ناشناس با ربات بهش پیام میدن و برانداز ها و عرازشه اونجا افتادن به جون هم

منم که پخش شدم یه گوشه دارم از خنده جر میخورم

دروغ چرا یکمم دلم خنک شد

نماینده ترم قبل مونو شستن و پهن کردن یه گوشه که خشک شه

یه مقدار از عن بازی بقیه رو هم به روشون آوردن بلکه آدم شن

خلاصه که خوش میگذره

جاتون خالی


پی نوشت:اینکه میگن ترمکا خنده دارن پر بی راه نمیگن ها

من خودمم دارم به خودمون میخندم دیگه وای به حال کسی که از بیرون قضیه بهش نگاه کنه

این رای گیریه یه چیزی تو این مایه هاست که انتخابات باشه

کاندیداها اینا باشن:

قالیباف

میرسلیم

احمدی نژاد

رئیسی

رضایی میر قاعد




من که میگم آخرش میرسلیم رئیس جمهور میشه :/


پی نوشت:انقدر که همه شون از یه باندن

هی میخوام برم بهشون بگم بابا اول یه انتخابات درون حزبی داشته باشین تکلیف تون با خودتون مشخص شه بعد

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ شهریور ۹۷ ، ۱۶:۳۵