هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

۵۰ مطلب در خرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

غروب قلی گفت چهارشنبه هستی دیگه؟

گفتم واسه چی؟

گفت تولدمه

گفتم پس نه نیستم😁

گفت بی شعوری دیگه خواستم دعوتت کنم

حالا بیای ما خوشحالم که نمیشیم ولی دیگه دعوتت میکنم بیا واسه ناهار

بهش گفتم مرسی ولی چهارشنبه ظهر میرم

یکم با ه غر زدن

بعدشم ه و م سعی کردن راضیم کنن بمونم اما قبول نکردم و بهونه آوردم

راستش من قصد داشتم پنج شنبه برم

الان که قضیه تولد قلی پیش اومده میخوام یه جوری برم که تولدش رو نباشم

نمیخوام برم تولدش رو

و تنها بهونه م واسه نرفتن اینه که برم خونه

هرچند باز یکمم ناراحت میشه ولی خب

بهتر از اینه که تو جمعی باشم که بین شون وصله ناجورم

بنا به هزار و یک دلیل نمیخوام برم

الانم مجبورم ما بین امتحانام ذره ذره وسایلمو جمع کنم تا چهارشنبه بعد از امتحانم سریع به اتوبوس برسم و برم

غروب که از کتابخونه برگشتم

دیدم ه داره با قلی می حرفه

فهمیدم قلی میدونسته من کتابخونه بودم

تعجب کردم این از کجا می دونسته

بعد فهمیدم یکی از پسرامون که تو کتابخونه بوده و منو دید زنگ زده بهش گفته :/


خلاصه این بشر سایید منو

اولش که پشت تلفن دو ساعت خندیدیم و داشت میگفت میخواد بندازتم به این پسره و کلی سس شعر گفت 😂😂😂

بعدم که من خوابیده بودم باز زنگ زده بود به ه

با ذوووق برگشته بود گفته بود نارنج کجاس

ه گفته بود خوابه

قلی هم گفته بود زنگ زدم واسه امر خیر🤦‍♀️🤣

این پسره گفته برو ازش خاستگاری کن🤣

بعد هیچی دیگه

یه ساعت مسخره بازی در آورده

با ذذووووووق برگشته به ه گفته بهش بگو داری عروس میشی 🤣🤣🤣🤣

احمق

من از دست این سرمو به کجا بکوبونم آخه🤦‍♀️

از فردا تو دانشگاه آبرو برام نمیذاره سوژه شدم رفت😖


پی نوشت: پسره مذهبیه

ه میگه خوبه دیگه

ماه عسلم میرین سفر دور بسیج :/

میگم نه میریم راهیان نور😂

برامون چای با گل محمدی دم کرده

با بیسکویت و خرما گذاشته رو کابینت های آبدارخونه

صدامون میزنه که بیاین چای بخورین :)

صبح پیام دادم به قلی زودی جواب داد

چقدر مهربونه این بشر این همه م باهاش دعوا میکنم

 همیشه م میذارم بعده چند ساعت پیاماشو سین میکنم

بعضی وقتام که حوصله ندارم یهو جوابشو نمی دم

اما به دل نمی گیره اصلا

ازش تقسیم بندی نمرات نورو رو پرسیدم

گفتم میدونی؟

گفت آره میدونم

فک کردم میخواد سر به سرم بذاره خواستم بگم خب خوش به حالت

دیدم داره می فرسته تقسیم بندیا رو منم پیاممو پاک کردم و تو سر زنان گفتم خوب شد بی شعوریم رو بیشتر از این به رخش نکشیدم😂

بعدم تقسیم بندی نمرات غدد و حواس رو پرسیدم

اونا رو هم گفت

آخرش بهش گفتم باشه مرسی دستت درد نکنه

 گفت همین؟

قشنگ بلد نیستی تشکر کنی؟

گفتم آره دیگه پس چی؟

یه مرسی گفتم یه دستت درد نکنه

کامل تر از این؟ بیا یه گلم برات می فرستم دلت نشکنه

بعدم یه گل براش فرستادم و یه کم کل کل و تهش به برو گمشو ها،گفتن من و خندیدن اون ختم شد

طفلی

دلم می سوزه

بچه ی خوب و مهربونیه

بدون ذره ای بد جنسی

نمیدونم چرا همش گیر آدمای ناتو می افته

خروس خون اومدم کتابخونه و الان اومدم تو محوطه یکم استراحت کنم

گشنمه

بوفه بسته س

بچه ها آویزون شدن به درختای توت

اما مگه توت آدمو سیر می کنه؟

یه بارم تو دانشگامون فیلم اکران کردن

قسمت های فحش و اینا رو سانسور کردن

چند روز بعد

مناظره دانشجویی گذاشتن

یکی از دخترا رفت گفت چی رو سانسور می کنین؟ 

چرا سانسور می کنین؟ 

الان به نظرتون این فحشایی که تو فیلم میگه قبیحه

یه شب بیاین خوابگاه تا خیلی بدتر شو از دختر و پسر به شوخی و جدی بشنوین

...........................

الانم همینه

من یه نمونه از همین سیستمم ولی بدون سانسور

یا با سانسور کمتر

چرا باید پنهان کنم

چرا باید بگم من قشر تحصیلکرده م و نباید بگم و فلان

قشر تحصیلکرده زبون نداره؟ لاله؟ عصبی نمیشه؟ بهش فشار نمیاد فحش بده؟ یا باید مداری های فحش دهیش رو به محض قبولی تو دانشگاه بسوزونن و نسوزوندن؟

چرا محدود کنم به خاطر اینکه واسه بقیه ناراحت کننده س؟ وقتی خودم میگم و میدونم که شماهام میگین؟ 

اگه من نگم و نخونین و نشنوین

این به این معنی نیست که وجود نداره

بلکه معنیش میشه اینکه شما یا جلو دهن منو گرفتین که نگم

یا گوشای خودتونو

به یارو گفتن هم جنس بازا فلان

گفت ما تو ایران اصلا هم جنس باز نداریم

حکایت همینه

من نگم که شما فکر کنین نداریم؟ هه مسخره س

از این بد تراشم دارین

من میگم و برام مهم نیست

بقیه یواشکی میگن چون براشون مهمه


تو تلگرام میخونین اشکال نداره

تو اینستا می بینین مهم نیست

تو توییتر ببینین باهاش میخندین و لایکم می کنین

من بگم واسه من خار داره

چون دخترم یا چون قراره دکتر شم یا چون دیدگاهتون نسبت به پزشکا فلانه؟ 



حقیقت جامعه منم

همین منی که واسه پست قبلیش بهش حمله کردین

همین منی که انتظار دارین خودشو خوب و مودب جلوه بده شاید چون تو یه رشته ای که به نظرتون گوه خاصیه درس میخونه

همین منی که داره سیلی حقیقت جامعه رو بهتون میزنه

که بگه از بین هم کلاسیاش اکثرا از این بدتر شم میگن و چون شما نشنیدین معنیش این نیست که نمیگن

که بگه حتی قبحش بین دختر و پسر هم ریخته و بگم از این بدتراشم جلو هم گفتیم چرت نگفتم

حقیقت اینه که من میگم

حقیقت واقعی منم

حالا شما هی بیا بگو ما تو ایران دانشجوی پزشکیِ بی ادب و فحش دهنده نداریم تا من و امثال من به ریش خودتون و هفت جدتون بخندیم

والسلام

یکی از بچه های کلاسمون

خیییییلی رو نمره حساسه

اکثرا هم ترمای پیش با اینکه چند برابر من میخوند نمره ش کمتر میشد و قشنگ از حرص می ترکید و چند بار به رومم آورد

ولی این ترم داره جررر میده که نمره هاش بالا شه

دیروز بعده امتحان بهم یه تیکه انداخت

بد موند سر دلم

گفتم تا حالشو نگیرم ول کن نیستم

از دیروز بد قفلی زدم روش

نمره های آنا که اومد خیلی خوب نشده بودم اون از من یه عالمه بهتر شده بود

بعد به یکی از پسرای کلاسمون که با دختره رابطه داره نمره مو یه ذره بالا تر از دختره گفتم😄

نمره یکی دیگه از بچه ها رم بالاتر گفتم😂

بعد این دختره میدونست که من واسه آنا بخش جنین و یه جلسه از چهار و نیم جلسه رو هم نخوندم دیگه

ولی این خودش همه رو کامل چند دور جویده بود

خلاصه به چند دقیقه نکشید که پسره به گوشش رسوند و اینم دیگه از حرص ترکیده بود

بچه ها گفتن نشسته به گریه کردن

ل اومد گفت نارنج خیلی عوضی و تخم *سگی😂

خدا کنه هیچوقت جلو چشمت نیوفتم

کاری با دختره کردی انقدر ناراحته که من اگه میوفتادم هم انقدر ناراحت نبودم🤦‍♀️🤣

ف هم گفت من نذر کردم هیچوقت با من چپ نیوفتی این کارا چیه تو می کنی آخه😂

گفتم میخواست رو نمره ملت حساس نباشه

الان تو مثلا نمره ت بهتر شده

یا اون خودش بهتر شده مگه من به کفشمه؟

اگه انقدر سرش تو باسن ملت نبود الان اونم شاد و خوشحال از نمره ش داشت لذت می برد

الانم تازه اولشه تا آخر امتحانا وضع همینه

تا دهن شو سرویس نکنم ول کن نیستم

به 💩 خوردن میندازمش ها

الان که به قول ف داره تو اشکاش شنا می کنه

ولی تا آخر امتحانا کاری میکنم که خون گریه کنه عن خانوم


پی نوشت:

معلوم نیست چراغ بیو هورمون اصلا روشن شه یا نه :/

از سه جلسه و نیمی که داشت خیلی خجسته نیم جلسه خوندم رفتم سر جلسه😐

قده گاو بارم نبود :/

نا خوش احوال بودم

در به تخمم ترین حالت ممکن ساعت یک خوابیدم الان بیدار شدم

در حالی که از هفت و نیم جلسه و یه مقدار کتاب

فقط یک و نیم جلسه خوندم و امتحانش فرداست :/

من اینجا عن میخورم

ب (دوس پسر ه) درجا می فهمه

نه که علم غیب داشته باشه ها نههههه

ه زارتی با ذوق میره بهش میگه 😒

یه بارم ورداشته وویس مونو فرستاده بعد شبش بهم گفت :/


دیشبم داشتم ب رو مسخره میکردم میخندیدیم

ه گفت اگه بدونه ما چقدر بهش میخندیم

گفتم خیالت راحت فردا میری بهش میگی

هررر هرررر میخنده میگه آآآرررررره

😒

امشبم پریود شدم اعصابم خورد بود داشتم پاچه شو می گرفتم

گفت زنگ میزنم به ب میگم اذیتم می کنی :(

گفتم به عنم

گفت میگمم چرا اذیتم میکنی

گفتم بازم به عنم پریودی امر طبیعی بدنه و بیا برو تو جیبم


پی نوشت :امیدوارم تا ترم بعد از این عن آقا عن خانوم بودنشون دس بردارن و به قسمت نرمال رل بودنشون برسن

اسیر شدمااااااا