هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

زبل خان

دوشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۵۸ ق.ظ
تنها بودم که اومد خونه مون
یه خرده موند و بعدش رفت و منم رفتم واسه بدرقه ش
وقتی که برگشتم تو پذیرایی و نشستم
چشمم به ظرف خالی شوکولاتا افتاد
شوکولاتا رو ریخته بود تو جیبش و با خودش برده بود😂😂😂
حالا نمی‌دونم اون خیلی زبل بود که من همون موقع متوجه این حرکتش نشدم
یا من خیلی پرت بودم :/

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی