هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

۴۵ مطلب در تیر ۱۳۹۸ ثبت شده است

چند روزه با بابا زدیم به تیپ و تاپ هم

سرِ هیییییچ و پوووچ

اما ییهو تصمیم گرفتم همین هیچ و پوچه رو گنده ش کنم که بشه بهونه واسه سگ اخلاقی حداقل یه ماه آینده م


صبح حساب کار دستش اومده بود یا هرچی رفته بود برام لپ تاپ قیمت گرفته بود که از خر شیطون پیاده م کنه

یه ماهه منو ساییده نمیره قیمت بگیره

الان به صرافت افتاده

ظهر اومد خوشحال و اینا فک کرد الان بگه رفتم برات لپ تاپ قیمت کردم و اینا همه چی حل میشه و قربونشم می رم و ماچ و بوس و اینا

ولی دید از این خبرا نیست

همچنان به پاچه گیریم ادامه دادم و گفتم بیخود رفتی قیمت گرفتی

صبح گفت بیا بالا لیزر میندازم ببین سقفه راسته یا نه که نرفتم (خودمم دقیق نمیدونم چی کار داشت این لیزره رو یکی از دوستاش تازگیا بهش داده گویا برای درست در آوردن زاویه قائمه و ایناس)

ظهر اومدن با مامان

مامان گفت چرا صبح نرفتی کمکش؟

گفتم چرا برم؟

گفت خب می رفتی دیگه؟

گفتم چرا می رفتم؟

گفت خب کمکش می کردی دیگه؟

گفتم چرا باید کمکش کنم؟

فهمید قاطی ام دیگه ادامه نداد

بعد از ناهار بابا برگشت به مامان گفت خودت بیا بریم لیزره رو بندازم از اونور نگاه کن ببین صافه یا نه

مامان هم گفت نارنج پاشو باهاش برو دیگه من چشمام خیلی دقیق نیست

گفتم به من چه که برم؟ چیه واسه همه چی بلده بگه تو دختری و فلان واسه این کارا خجالت نمیکشه منو با خودش ببره واسه کارگری؟ به من ربطی نداره پسراشو ببره

(تازگیا این حرفو نزده اما یادمه که قبلا ها بعضی وقتا همچین چیزی می گفت یهو الان وسط دعوا زخم قدیمی سر باز کرد و یادم افتاد که بزنمش تو صورتش

نمیگم دختر خیلی خوب و فلانی براش بودم و براش کلی مایه گذاشتم ها، نه

اما حداقلِ حداقلش به بی خاصیتی پسراشم نبودم

بیشتر از پسراشم تا جایی که تونستم واسش مثلا پسری کردم

اما درنهایت من می شدم دختره و بچه به درد نخوره

اونا پسراش و با وجود همه بخور بخواب و اذیت هاشون همچنان رو تخم چشم :/

اصلا اصل دعواعه سر همین لپ تاپ بود

واسه اینکه نخره برگشت گفت واسه خوش خواب گرفتم پشیمون شدم و بیس چاری پای لپ تاپه و همین لپتاپ بدبختش کرد و دیگه این اشتباهو واسه تو نمیکنم

گفتم چه ربطی داره من به لپ تاپ نیاز دارم حالا هرکی هرگوهی خورده به من چه؟ من بخوام با چیزیم خودمو سرگرم کنم با گوشی هم میتونم

خلاصه دیدم حالا که اینجوره و داره مقایسه میکنه و میگه منم لنگه خوش خوابم

بذار واقعا لنگه خوش خواب شم برم بچپم گوشه اتاقم به هیچیم سیاه تا سفید دست نزنم کاریم به کارش نداشته باشم تا بفهمه)


حالا الانم یه بار دیگه اسم لپ تاپ بیاره میگم نمیخوام

یه چیزی رو با این همه دعوا و اعصاب خوردی بخوای بگیری ارزش نداره نمیخوام دیگه

میگم خودم دارم یه دونه از اینترنت سفارش میدم و دیگه لپ تاپ اگه گرفتی ببر بنداز جلو سگ(حالا زر میزنما کلا این مدت 500 تومن پس انداز کردم که اونم واسه هزینه کلاس موسیقی و کلاس زبانمه که تازه کم هم هست اما اینا نمی دونن و با خودشون فک میکنن احتمالا چند تومنی تو حسابم هست، خبر ندارن که ترم پیش آتیش زدم به تمام پولام، اما به هر حال من زر مفتم رو می زنم که فک کنن الان میرم واسه خرید لپ تاپ میزنم تو گوش پوله و به فنا میدمش)


ولی واقعا نمیدونم چم شده ها

اصلا یه مدته انگار مخ نداشتمو گذاشتن وسط دستگاه پرس بس که فشار روشه

خودمم میدونم دیگه جدی جدی رد دادم و الکی دارم فقط پاچه میگیرم که پاچه گرفته باشم

واقعنی روانپزشک لازمم

چرا جدیدا انقدر از دعوا و فحش و کل کل خوشم میاد؟

اصلا مثل این لات و لوتای سر کوچه شدم

منتظرم یکی رد شه پرش به پرم بخوره پرپرش کنم :/



پی نوشت: یه مقدار نیم سکه و ربع سکه دارم

زده به سرم برم بفروشم باهاش یه لپ تاپ بگیرم فقط واسه اینکه حال اینا رو بگیرم و درس عبرتی شود برای آیندگان که دیگه انقدر منو واسه خرید هر کوفت و زهر ماری داغ نکنن😤😤😤

خدایا یه چهار پنج تومن یا نه یه دو سه تومن پول به من برسون 😭😭😭

دانشگا جووونمون گفته شاید واسه این ترم بهمون خوابگاه نده💃💃💃

ای خدا

یعنی میشه؟

خدایا تو رو خدا

من اگه خوابگاه بهم ندن ها

نود درصد غر ها و مشکلاتم حل میشه

میشه یه کاری کنی منو از اون خراب شده بیرون کنن؟

خواهش میکنم🤗🤗🤗



پی نوشت:بابا میگه برو بگو یا بهم خوابگاه بدین یا انتقالی

گفتم یادته چند وقت پیشا میخواستم انتقالی بگیرم گفتی نه و اینا

بفرما

حالا دیگه تقصیر خودته

گفت خب انتقالی پارتی میخواد فلان میخواد بهمان می خواد

گفتم به هر حال من اون موقع گفتم ها

تو نذاشتی... 

یعنی اینا نشونه س که بشه ؟؟؟ یعنی میشه؟؟؟ یعنی همه چی داره جور میشه که بشه؟؟؟ ای خدا اگه بشه چی میشه🙏🙏🙏

اومده میگه می رفتی خانوم معلم می شدی واسه خودت دیگه

این دکتر بازی چیه راه انداختی

گفتم حالا تو چرا تنگته؟

گفت خب خواهر زاده می



حالا به اینکه من خودم نزده می رقصم کاری نداریم

ولی اینهمه تشویق و حمایت خاندان مون رو که می بینم ها

اصا اشک شوق تو چشام جمع میشه :/

آدمایی که ته ته هدف زندگی شون داشتن یه حقوق کارمندی و صبح تا ظهر سر کار رفتن و پس انداختن چند تا بچه و پیاده کردن این سِیر رو بچه هاشونه


ولی من نمیذارم اینجور بمونه

می کَنَم

جدا میشم

نمیذارم منم اسیر زندگی نباتی خودشون کنن

نمیذارم منو تا حد آرزو های خودشون پایینم بکشن

نمیخوام هم رنگشون باشم

بذار اون اولینه من باشم



پی نوشت:خیلی جدی دارم موسیقیم رو تمرین می کنم

و خیلی جدی تر زبان می خونم

کتاب می خونم و کلی کار دیگه

کارایی که از نظر اینا دو زار نمی ارزه

و اگه به اینا می بود من باید الان مشغول یادگیری آشپزی و اصول خانه داری می بودم :/

اما گور بابای همه شون

من کار خودمو می کنم

چرا باید راه کسایی رو ادامه بدم که نه تنها به زندگی شون هیچ افتخاری نمی کنم

بلکه حتی به نظرم لایق ترحم و دلسوزی ان

واقعا الان به لحاظ روحی نیاز دارم گونه در بیارم ☹️

قبلا ها یه کتاب رو که شروع می کردم مثل کرم می افتادم روش تا تموم نمی شد ولش نمی کردم

نمیدونم الان چه مرگم شده

جز از کل تموم نمیشه🤦‍♀️

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۶ تیر ۹۸ ، ۰۳:۵۶

اول تابستون به بابا گفتم لپ‌تاپ که قول داده بودی رو برام بخر

گفت صب کن فعلا قیمت دلار میاد پایین

گفتم نمیاد بابا از کی تاحالا چیزی تو این مملکت بالا رفته بعد پایین اومده؟

گفت نه صبر کن فعلا میاد

گفتم حالا بیاد هم صد تومن میاد اذیت نکن دیگه بخر

خلاصه از من اصرار و از اون انکار که نهههه صبر کن ارزون میشه

حالا شانس شخمی من که تو این خراب شده هیچی قیمتش پایین نمیاد

قیمت دلار کشیده پایین

هی هم بیشتر و بیشتر می کشه

و بابای من بیشتر و بیشتر بهونه دستش میاد که فعلا نخره

خوبه دیگه

حالا من فعلا لپ‌تاپه رو نمی گیرم

که همینجور بره تا چهار پنج تومن

:/



پی نوشت:میگم حالا که این بابای ما

شم اقتصادیش انقد خوبه

همه چیو بو میکشه

چرا وضع مون خوب نمیشه پس؟ 

به خودت بیا خب مرد

وقتی میدونی می کشه بالا یا میخواد بیاد پایین یه خریدی، فروشی چیزی

از این فلاکت در بیایم

والا🤷‍♀️

مامان گفت راستی میدونستی میتونی بری فلان جا کار کنی؟

بوی پول به مشامم خورد چشام قلبی شد

گفت البته رایگان ها بری خدمت کنی به مردم :/


مردم بیان برن تو... لااله... 

انقدر از این شهر و مردمش بدم میاد هااا

اگه بتونم هم دوست ندارم اصلا هیچ خیری ازم بهشون برسه

دلم میخواد فقط ازشون بکنم

ببری بندازی جلو سسسسگ ولی به اینا ندی

و کم کم این حسم داره به کل ایران و تمام هم وطنای عزیزم تعمیم پیدا می کنه 😈😈😈


ولی خیلی بده ها

انقدر جونتو به لبت برسونن

بشینی به مرور سنگ شدنت رو ببینی



پی نوشت 1 : احساس میکنم اگه یه جا هم برم کار خیری چیزی انجام بدم حقیقتا قصدم واقعا خیر نخواهد بود

واسه سرگرم کردن خودم یا چیزی یاد گرفتن یا معاشرت با آدما یا کاهش عذاب وجدان خودم یا کلا هر چیز دیگه ای جز خدمت به خلق الله



پی نوشت 2 :این نهاد دانشگاه چقدر بودجه مفت داره ها

واسه یه جزوه چهل و خرده ای صفحه ای دو مرحله مسابقه گذاشته هر مرحله 150 تِمَن جایزه نفر اولشه :/

خوندن هر مرحله ش کار دو ساعتم نیست

از اونجایی که از عرزشیا هم بدم میاد

میرم میخونمش

چهل دورم می خونمش

که جایزه ش به خودم برسه یه چی از اینام بکنم🧛‍♀️

این همه عرازشه بین ما نفوذی دادن بذار یه بار ماجرا برعکس شه

بذار یه بار یه خیری هم از این بی خاصیتا به ما بماسه


پی نوشت 3 : مشخصه امروز اصاب ندارم یا نه؟😡


پی نوشت 4 : شاید یه اختلاسگر هم یه روز یه همچین پستی تو وبش گذاشته و بعدش اختلاسگر شده 🤔

مامانم باید گوششو عمل کنه

یعنی نه که باید

تصمیم با خودمونه

یه جا میریم دکتره میگه پنجاه پنجاس

مامانمم میگه خب پس ریسک نمیکنم همینجوری کج دار و مریز باهاش کنار میام

یه جا دیگه م میریم میگن نه با احتمال موفقیتش نود و نه درصده و فلان

الان واقعا موندیم چیکار کنیم

بخواد عمل هم کنه باید زود عمل کنه تا من هستم

چون احتمالا تهران عمل کنه و باید من پیشش باشم کس دیگه ای نیست

اگه دانشگاه بودم میرفتم استادی چیزی گیر می آوردم باهاش مشورت می کردم

چون اینا واقعا درست حسابی که جواب آدمو نمی دن

میخوان سریع یه چی بگن از مطب دکت کنن

بعد من به مامان میگم فعلا یکی شو عمل کن اگه جواب داد اون یکی هم عمل کن

خودش میگه نه بخوام عمل کنم دوتاشو باهم عمل میکنم دیگه کی حوصله دردسر دوباره داره

خلاصه که تو این موردم موندیم

چرا یه جایی مرکزی چیزی نیست که مشاوره پزشکی بدن من برم سوالامونو ازش بپرسم؟

واسه هر چیز چرتی و سوالای شرعی و سوالای کامپیوتر و... هزار تا مرکزمشاوره راه انداختن واسه این چیزا هیچی