هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

نارنج پاچه گیر، چرا پاچه گیر؟

دوشنبه, ۳۱ تیر ۱۳۹۸، ۰۲:۱۱ ب.ظ

چند روزه با بابا زدیم به تیپ و تاپ هم

سرِ هیییییچ و پوووچ

اما ییهو تصمیم گرفتم همین هیچ و پوچه رو گنده ش کنم که بشه بهونه واسه سگ اخلاقی حداقل یه ماه آینده م


صبح حساب کار دستش اومده بود یا هرچی رفته بود برام لپ تاپ قیمت گرفته بود که از خر شیطون پیاده م کنه

یه ماهه منو ساییده نمیره قیمت بگیره

الان به صرافت افتاده

ظهر اومد خوشحال و اینا فک کرد الان بگه رفتم برات لپ تاپ قیمت کردم و اینا همه چی حل میشه و قربونشم می رم و ماچ و بوس و اینا

ولی دید از این خبرا نیست

همچنان به پاچه گیریم ادامه دادم و گفتم بیخود رفتی قیمت گرفتی

صبح گفت بیا بالا لیزر میندازم ببین سقفه راسته یا نه که نرفتم (خودمم دقیق نمیدونم چی کار داشت این لیزره رو یکی از دوستاش تازگیا بهش داده گویا برای درست در آوردن زاویه قائمه و ایناس)

ظهر اومدن با مامان

مامان گفت چرا صبح نرفتی کمکش؟

گفتم چرا برم؟

گفت خب می رفتی دیگه؟

گفتم چرا می رفتم؟

گفت خب کمکش می کردی دیگه؟

گفتم چرا باید کمکش کنم؟

فهمید قاطی ام دیگه ادامه نداد

بعد از ناهار بابا برگشت به مامان گفت خودت بیا بریم لیزره رو بندازم از اونور نگاه کن ببین صافه یا نه

مامان هم گفت نارنج پاشو باهاش برو دیگه من چشمام خیلی دقیق نیست

گفتم به من چه که برم؟ چیه واسه همه چی بلده بگه تو دختری و فلان واسه این کارا خجالت نمیکشه منو با خودش ببره واسه کارگری؟ به من ربطی نداره پسراشو ببره

(تازگیا این حرفو نزده اما یادمه که قبلا ها بعضی وقتا همچین چیزی می گفت یهو الان وسط دعوا زخم قدیمی سر باز کرد و یادم افتاد که بزنمش تو صورتش

نمیگم دختر خیلی خوب و فلانی براش بودم و براش کلی مایه گذاشتم ها، نه

اما حداقلِ حداقلش به بی خاصیتی پسراشم نبودم

بیشتر از پسراشم تا جایی که تونستم واسش مثلا پسری کردم

اما درنهایت من می شدم دختره و بچه به درد نخوره

اونا پسراش و با وجود همه بخور بخواب و اذیت هاشون همچنان رو تخم چشم :/

اصلا اصل دعواعه سر همین لپ تاپ بود

واسه اینکه نخره برگشت گفت واسه خوش خواب گرفتم پشیمون شدم و بیس چاری پای لپ تاپه و همین لپتاپ بدبختش کرد و دیگه این اشتباهو واسه تو نمیکنم

گفتم چه ربطی داره من به لپ تاپ نیاز دارم حالا هرکی هرگوهی خورده به من چه؟ من بخوام با چیزیم خودمو سرگرم کنم با گوشی هم میتونم

خلاصه دیدم حالا که اینجوره و داره مقایسه میکنه و میگه منم لنگه خوش خوابم

بذار واقعا لنگه خوش خواب شم برم بچپم گوشه اتاقم به هیچیم سیاه تا سفید دست نزنم کاریم به کارش نداشته باشم تا بفهمه)


حالا الانم یه بار دیگه اسم لپ تاپ بیاره میگم نمیخوام

یه چیزی رو با این همه دعوا و اعصاب خوردی بخوای بگیری ارزش نداره نمیخوام دیگه

میگم خودم دارم یه دونه از اینترنت سفارش میدم و دیگه لپ تاپ اگه گرفتی ببر بنداز جلو سگ(حالا زر میزنما کلا این مدت 500 تومن پس انداز کردم که اونم واسه هزینه کلاس موسیقی و کلاس زبانمه که تازه کم هم هست اما اینا نمی دونن و با خودشون فک میکنن احتمالا چند تومنی تو حسابم هست، خبر ندارن که ترم پیش آتیش زدم به تمام پولام، اما به هر حال من زر مفتم رو می زنم که فک کنن الان میرم واسه خرید لپ تاپ میزنم تو گوش پوله و به فنا میدمش)


ولی واقعا نمیدونم چم شده ها

اصلا یه مدته انگار مخ نداشتمو گذاشتن وسط دستگاه پرس بس که فشار روشه

خودمم میدونم دیگه جدی جدی رد دادم و الکی دارم فقط پاچه میگیرم که پاچه گرفته باشم

واقعنی روانپزشک لازمم

چرا جدیدا انقدر از دعوا و فحش و کل کل خوشم میاد؟

اصلا مثل این لات و لوتای سر کوچه شدم

منتظرم یکی رد شه پرش به پرم بخوره پرپرش کنم :/



پی نوشت: یه مقدار نیم سکه و ربع سکه دارم

زده به سرم برم بفروشم باهاش یه لپ تاپ بگیرم فقط واسه اینکه حال اینا رو بگیرم و درس عبرتی شود برای آیندگان که دیگه انقدر منو واسه خرید هر کوفت و زهر ماری داغ نکنن😤😤😤

خدایا یه چهار پنج تومن یا نه یه دو سه تومن پول به من برسون 😭😭😭

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی