هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

عوضی بودم یا شدم؟

پنجشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۷، ۰۵:۰۷ ق.ظ

نمی‌دونم از کی انقدر عوضی شدم

یادم نمیاد

شاید از اولشم بودم

رک بگم

یه آدم مرده

من به هیچ جام نیست

راجع به خیلی ها اینجوری ام

یعنی الان که با خودم فکر میکنم از مرگ کی خیلی ناراحت شدی خیلی گزینه ی دقیقی به ذهنم نمیرسه

این یه موردم  انتظار داشتم که حداقل یه نمه ناراحت بشم

اما نشد

زورم میزنم حتی

فحشم به خودم میدم که عوضی الان باید ناراحت باشی

اما نمیشم خب

دست خودمم نیست

و  نرمال هم نیست به نظرم

وقتی خبر مرگ می‌شنوم اینجوریه که یه شوک یه ثانیه ای بهم وارد میشه که یعنی عع عع عع دیدی اینم مرد

و بعد از اون شوکه میشینم زور میزنم که خب ناراحت باش الان عوضی

خجالت نمی‌کشی انقدر بی شعوری

یا حتی میشینم موضوع رو واسه خودم تجزیه تحلیل میکنم

میگم ببین فلان کسش مرده

از امشب دیگه فلان میشه

الان فلان حس رو داره

الان فلان خاک رو داره می‌ریزه رو سرش

یا فکر کن به اینکه دارن عزیزش رو جلو چشماش خاکش میکنن

بعد خلاصه دیگه انقدر زور میزنم بلکه یه چیکه اشک بیاد

البته یه ایده دیگه م هست

شاید نرمالم ولی این کثافطا دارن نقش بازی میکنن مثله خودم

یعنی همه مون دسته جمعی دور هم عوضی تشریف داریم

شاید اینایی که دارن ابراز ناراحتی میکنن هم واقعا ناراحت نیستن

شاید اونام به هیچ جاشونه

ولی میگن که غم دارن

مثل خود من

دقیقا مثل خوده خودم

که نمیشه برم بگم خب اصلا فوت عزیزاتون به هیچ جام نیست ولی با این وجود تسلیت میگم

ولی اگه نقش باشه اینا خیلی ماهرن

من دیگه نهایتا زور خودمو بزنم یه متن تسلیت دل نچسب در حد یکی دو خط ازم بیرون میاد و تمام

ولی اینا همچین آب و تاب میدن قضیه رو که بیا و ببین

اصلا بهشون نمیخوره نقش باشه ها

:/

ولی میدونی کجای این قضیه اذیتم میکنه

اینکه واسه مردن آدما ناراحت نمیشم اصلا برام ناراحت کننده نیست

یعنی حتی اینکه مردنشون به هیچ جام نیست هم به هیچ جام نیست

فقط میترسم یه نمه

نکنه خدا بگه خب الان که انقدر عوضی تشریف داری دفعه بعدی یه نفر میمیره که دهنت سرویس شه

که دیگه از این فاز های علی بی غمی بیای بیرون

تو کز محنت دیگران بی غمی و اینا

میگیرین چی میگم دیگه؟

نظرات (۱)

این حس رو همه دارند.
من وقتی دارمش که کسی از پدر بزرگ مُرده ش حرف می زنه. از چهار پنج سالگی هم داشتمش. که الآن هم دردی نمی کنی، بابا بزرگ خودت می میره.

ببین کلا هم دردی ای هم اگه تو این مرگ ها می بینی به خاطر درک کردن نیست، که هیشکی درک نمی کنه حس هیچ کس دیگه رو،
صرفا همون حسّ مشابه سازیه.  اگه بتونه مشابه سازی کنه تا حدّی به کفششه. نتونه به کفشش نیست و کاملا هم طبیعیه راستش!
اون بقیه هم می بینی به کفششون نیست، صرفا سعی می کنن مقبول باشند و مودب.
پاسخ:
میدونی کیلگ راستش شرمنده میشم یه وقتایی
بعضی ها رو میبینم که با چه آب و تابی با طرف همدردی میکنن
و آه از ته دل میکشن
خجالت میکشم از خودم
که نهایت همدردیم یه خدا رحمتش کنه ست و یه فاتحه
بعد آخرشم میشینم به خودم فحش میدم که خجالت نمی‌کشی انقدر بیشعوری
بچه ی طرف خواهر طرف برادر طرف مرده بعد تو به هیچ جات نیست؟
حس میکنم کم کم دارم سنگه سنگ میشم
مثلا همین پسر همسایه مون که مرده اصلا انگار نه انگار
یه ذره هم غصه نخوردم
بعد مثلا فلان فامیلمون که یه شهر دیگه ست و فقط پدر و مادر پسره رو می‌شناسه و خود پسره رو بعد از دیدن اعلامیه ش تازه متوجه شده که بعله چند باری دیدتش اونقدر با سوز و گداز ابراز ناراحتی میکرد
شاید خیلی وقتا خیلیا الکی ابراز همدردی کنن
اما احساس میکنم این حجم از بی‌خیالی منم دیگه طبیعی نیست
و از این میترسم که این بیخیالیه بعداً شر بشه واسم
دامنم رو بگیره یه جایی :/
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی