هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

شکاف بین نسل ها

چهارشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۱۰ ق.ظ

یه نفر تو کلاسمونه

اختلاف سنیش با ماها زیاده

بعد کلا ما با این بنده خدا یه جوری ایم

انگار مثلا آدم فضاییه

یه مقدارم شوت می‌زنه که بنده خدا تقصیری نداره خب

مثلا ما با لغات عادی و رایج این دوره زمونه حرف می‌زنیم

بعد این میگه فلان کلمه که گفتین یعنی چی

بهمان چیز یعنی چی

یه خرده مثل مامان بابا ها که باید یه سری چیزا رو واسشون توضیح بدی

حالا به ایناش کاری نداریم

یعنی مشکل حادی نیست

بچه ها میشینن براش توضیح میدن

اونم در مواردی اشتباه میزنه و قاطی پاتی به کار می‌بره

دور هم میخندیم خلاصه

الان تنها مشکل اینه که

میخواد خودشو به زور بچپونه تو جمع بچه ها

و خب طبیعتاً هم خواسته یا نا خواسته خیلی پذیراش نیستن دیگه

مثلا مثل اینه که بخوای با دوستات بری بیرون

بعد مامان یا بابات راه بیفتن دنبالت باهات بیان

یا اینکه بیای جوین شون کنی تو گروه دوستات

بنده خدا رو فکر کنم به سال نکشیده خلش کنیم

خیلی تلاش می‌کنه مثل ما ها باشه ها

ولی نمیشه خب

مثل اینه که مثلا بخوای به زور رو این گوشی نوکیا دکمه ای ها اندروید نصب کنی

نمیشه خب نمیشه

انقدر زور نزن

آخرش قاطی پاتی می‌کنی راه رفتن خودتم یادت می‌ره

من واسه خودت میگم وگرنه به من چه

من که کلا کاری به کارت ندارم

نظرات (۲)

خاله منم یه همچین وضعی داره...۳۱ سالشه تو کلاس ۲۲ ساله هاست. با هیچکی حرف نمیزنه. یکی دو تا دوست داره..و خلاص. هیچ تلاشی هم نمیکنه بره دوست شه باهاشون. میگه اینا دیوونه ن فعلا!

پاسخ:
خاله تو که بهتره باز
این اختلاف سنیش بیشتره
بعد چند نفر دیگه هم هستن که یه ذره سن شون بالاست دیگه معمولا با همونا میپره
ولی خب اینکه به زور میخواد خودشو بچپونه تو جمع بچه مچه ها رو درک نمیکنم
نکنید، این کارو باهاش نکنید.
احساس اضافه بودن و سربار بودن رو توش القا نکنید. 
شاید شما تنها کسایی هستید که داره سعی می کنه باهاشون ارتباط بگیره. دریغ نکنید ازش این موهبت رو. 
تنهایی می کُشه. نابود می کنه...

خیلی ناراحت شدم اینو خوندم. یه حس رخوت ناک گندی ته دلم داشتم.

این قدر این جنس رنجی رو که می گی کشیدم، 
که الآن دقیقا همونی ام که به زور دست اونایی که غریبگی می کنن رو می گیره و می آرتش وسط وسط جمع.
شده به زور...
ببینم نمی آد، جمع خودمو ول می کنم و می رم با اون هم کلام می شم.
بار ها سر همین خودم طرد شدم از گروهم. مسخره س... بازخواست شدم حتّی که تو به چه حقّی با فلانی می پرّی!

تو مهمونی ها هم باشه، منو خیلی وقت ها کنار آدمای پیر پیدا می کنی. نمی تونم اون حجم از بی خیالی بقیه نسبت به همچین افرادی رو درک کنم.


کافیه یه لحظه خودتو بذاری جاش. کافیه یه لحظه فکر کنی... فکر کنی که اون آینده ی خودته. وقتی که همه ی هم سن و سال هات مُردن و فقط خودت شانس آوردی زنده موندی. 
کافیه فقط به این فکر کنید، که جبر زمانه.

هیچ وقت به دید تمسخر به چنین فردی نگاه نکنید. آدما رو جوجه غریب نکنید. مطرود نکنید... سیاهش می کنید فقط... یه سیاهی می ذارید درست وسط وسط سینه ش. تیر خلاصی بهش می زنید خیلی وقتا. 

همون طوری که هست بپذیریدش. مجبورش نکنید برای پذیرفته شدن تو جمع یه مشت بچّه بخواد چنین افولی داشته باشه و ادای شما رو در بیاره. از چنین آدمی خیلی می تونید استفاده کنید تو جمعتون. سال ها از شما بیشتر تجربه داره و قطعا رابطه ی دو سر سوده.
امتحانش کن. من دوست بزرگ تر از خودم زیاد داشتم. طعمش اصلا یه جنس دیگه ایه. 
این ادا اطوار های الآن شما گذشته ی اون فرده. اون این فاز ها رو سال هاست پشت سر گذاشته. این خودش گویای همه چیه. 
و اینکه مجبورش کنید برگرده... شت. افتضاح عالمه.
پاسخ:
نمیدونم بعده این همه مدت که از تایید نکردنش میگذره
میای که جوابش رو بخونی یا نه
در هر صورت من مینویسم دیگه
پوزش بسیار هم می طلبیم بابت تاخییر به وجود آمده
و اینکه مورد دیگه ای هم که هست اینه که از موقعی که این کامنت رو جواب میدم تا اون زمانی که پست رو نوشتم زمان زیادی گذشته و شناخت من بیشتر شده


خب من دقیق این فرد رو توضیح ندادم که بدونی چی به چیه
یعنی نمیشه که بگم
یا بهتره بگم نمیخوام اینجور مسائل رو تو وبم باز کنم
اما خب تا حدودی میگم که طرف همچین آدم درستی نیست
و این پذیرفته نشدنش شاید خیلی ربطی به سنش هم نداشته باشه
ببین توضیح دادنش سخته
اصلا شاید دارم اشتباه میکنم
ولی بذار یه مثال بزنم واست بقیه ش با خودت
ما یه نفر دیگم تو کلاسمون داریم که تقریبا هم سن این باباس
ولی با اون اونجوری نیستیم که با اینیم
حتی با بچه ها کافه میره
میره و می گرده
و اصلا ادا و اطوار های اینو در نمیاره
فوق العاده متشخص و قابل احترام
یه بار که واسه تولد دوستم کافه بودیم اینم اومد و اتفاقا اصلا هم مشکلی باهاش نداشتیم
اما خب می دونی
اون اولیه اصلا موردش فرق می کنه
خیال می کنه واسه قاطی شدن با بچه ها باید حتما یه کار خاص انجام بده و اون کار خاص بعضا میتونه حرف های +18 تو گروه مختلط مون باشه :/
آخه چرا یه آدم باید فکر کنه واسه قاطی شدن با بچه های کوچیکتر از خودش باید حتما کار رو به فحش های جنسی بکشونه؟
فکر میکنه مثلا اگه بتونه روی بچه ها رو بهم باز کنه خیلی کار شاخی کرده؟
وگرنه خب ما همه مون اونقدر بی رحم نیستیم که بخوایم یه نفر رو تک و تنها طرد کنیم یه گوشه
اتفاقا دلسوز و مهربون تو کلاسمون کم نیست
ولی این بابا یه نمه غیر عادیه
 و من حتی احساس میکنم اختلال روانی ای چیزی هم داشته باشه بعضا
مثلا ما یه گروه داشتیم
این بابا اومد قشنگ به گند کشوندش
بعدم حالا راست و دروغش با بچه هامون
ولی اومدن گفتن که این بابا که به ما میگفت مجرده زن داره و دروغ گفته :/
آخرم گروه رو عوض کردن که این نباشه
خب بچه ها اگه قرار بود بخاطر سنش بی محلی کنن بهش و تحویلش نگیرن از همون اول نمی آوردنش تو گروه دیگه...
حالا نمیدونم تا چه حدم این موضوع راسته
ولی اگه باشه به نظر من فاجعه س و اگه ثابت بشه حالم از این طرف به هم خواهد خورد
اینکه تو بیای جلوی دخترای هم کلاسیت بگی مجردم و متاهل باشی چه معنی میده؟

بازم میگم یه سری چیزا رو نمیشه که گفت
ولی اگه این رفتارش درست بود مثل اون یکی تو جمع بچه ها پذیرفته می شد و حتی خیلی هم بهش احترام میذاشتیم
و لازم نبود واسه قالب کردن خودش به این کارا دست بزنه
اینکه طرد شده بیشتر ماحصل کاراشه نه سنش
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی