هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

بعد از ظهر لشی لشی

پنجشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۷، ۰۲:۳۵ ب.ظ

انقدر حرف دارم

انقدر حرف دارم که نگوووووو

کی بود می‌گفت کاش میشد اینجا هم وویس فرستاد؟شایان بود فک کنم

حالا از صدای ضبط شده م هم متنفرم اگه میشد هم نمی‌فرستادم

برم عدس پلو چند روز پیش که گرفتم گذاشتم تو فریزر رو داغ کنم

با ماست بزنم بر بدن

بعدشم اگه خدا بخواد لای کتابامو باز کنم

چهار روز تعطیلی داریم تمام بچه ها مون رفتن شهرشون

از کلاس ما که فقط من و یه دختره که راهش خیلی دوره در حد هفده هجده ساعت و اتوبوس مستقیم هم نداره مونده

اونوقت من به این نزدیکی برنگشتم 

هرکی هم می‌پرسه بهونه میارم که می‌خوام برم نمایشگاه کتاب واسه همین نرفتم شهرمون

درحالی که چرت میگم

نمایشگاه رو اگر هم برم هفته بعد میرم

دلیل نرفتنمم طولانیه و حسش نیست

حالا شمام فک کنین الکی مثلا به خاطر همون نمایشگاه نرفتم :/

نظرات (۲)

خب فرزندم حرف بزن/بنویس میشنویم/میخونیم...خودت هم حس خفگی بهت دست نمیده
پاسخ:
شنیدی اینو که میگه دهانم پر از حرف است
حیف با دهان پر نباید حرف زد
الان دقیقا اون حالی ام
اونقدر پره که نمیشه گفت
حتی نمی‌دونم از کجا و چی باید شروع کرد
ایشالا منم برم لای کتابام باز کنم که فردا آزمونه...تنهایی بهتره وقتی حالت میزون نیست. حداقلش اینه که یکی دیگه نمیاد رو مخت راه بره. 

پاسخ:
این تنهایی از اون تنهایی ها نیست
از اون بین جمع تنها بودناس وگرنه خودشیفته هم هست
من ملحفه م رو بردم انداختم زیر پنجره همونجا تنها لش شدم
اونم رو تختش تنها لش شده :(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی