هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

نارنج آشپز می شود

دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۰۹:۰۹ ق.ظ
منی که یه سیب زمینی هم به زور سرخ میکنم
از بیکاری (و بین خودمون باشه گشنگی) نشستم برنامه آشپزی نصب میکنم که دلی از عزا در بیارم
کار جدید اگه بخوام  شروع کنم با توجه به دسته گل تابلو فرشم نمی‌ذارن
اینه که باید بشینم با همین امکانات موجود در خانه سر خودمو گرم کنم
ظهرم ببینم بابامو میفرستم باغ ، میوه بیاره لواشک درست کنم
خسته شدم از تابستون
لحظه شماری میکنم که دوباره دانشگاه باز شه :/
هم از این بیکاری خلاص میشم
من از اون آدمایی ام که نمیتونه اصلا بیکار بمونه
و اگر بیکار باشم یا خودمو دیوونه میکنم یا بقیه رو
هم دوباره میرم خوابگاه و استقلالم رو به دست میارم
هر وقت بخوام می‌خوابم
بیدار میشم
غذامو میخورم
و هر چی بخوام میخرم
خلاصه که بد وضعیه
میریم اونجا اینجا رو می‌خوایم
میایم اینجا اونجا رو میخوایم
واقعا راسته که میگن دانشجوی خوابگاهی که میشی
دیگه هم تو شهری که دانشجویی احساس غربت می کنی
هم شهری که ازش اومدی
کی میشه این یه لنگه پایی من تموم شه
بشینم یه جا زندگیمو کنم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی