هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

غروب خونه چو بودم

هرکاری کرد نمره هامو از زیر زبونم بکشه نم پس ندادم

آخرم گفت نوزده داشتی؟

باز نگفتم

گفت سیزده

زدم به مسخره بازی

گفت پونزده

و باز هم پیچوندمش

همین موقع آلما اومد

واسه اینکه حرصمو درآره گفت نارنجی میگه بین نمره هاش پونزده داره :/


حالا انگار دبیرستانه که انتظار داره همه ش بیست و نوزده باشه



پی نوشت: هنوز به هیچکس نگفتم معدلمو

اینم که الف شدم فقط آلما و گلی می‌دونن که از دهنم در رفت 🤦ولی نگفتم چند

به هرکی بگی پر رو میشه ترم های بعدم می‌پرسه :/

همین اول کاری حد و مرز شونو بدونن بهتره

نظرات (۱)

البته به من مربوط نیست،
ولی حس می کنم دیگه خیلی بیش از حد رو نمره و امور دانشگا حساس شدی.
و یکم می گرخم پستاتو می خونم،
از اینکه می بینم جو این شکلیه...
راستش حیف روح و روانته اینقدر در بند اینا کنی خودتو،
مگه دنیا چند روزه.
نذار این فازی که بین بچه ها اپیدمی می شه تو رو هم با خودش ببلعه. چیه آخه واقعا.
الفم اگه دوسش داری برو بکن تو چش بقیه دلت خنک شه تا ترم یکی. :))) ترم های بعد متاسفانه ‌‌‌تنبل تر می شی الف آوردن سخت تر می شه.

پاسخ:
میدونی من خیلی از پست هایی که می نویسم منظورم واقعا اون چیزی نیست که می نویسم
یعنی اون یه خرده شه
یه نمونه کوچیک
مثلا در مورد این پست
چو همیشه از بچگی عادت داشت زیر زبون منو بکشه و ازم حرف استخراج کنه
شاید مسخره باشه اما مثلا خیلی وقتا که غروب می بینیمش می پرسه نهار چی خوردین؟یا شام چی دارین؟ یا فلان مورد چی شد
بعد اگر هم جواب ندی اونقدر گیر میده تا بگی
همین نهار خوردنو اون روزم پرسید یه بار جواب ندادم و خودمو زدم به اون راه
چند دقیقه بعدش بازم پرسید و مجبور شدم بگم :/
خب یعنی چی که انقدر تو زندگی ما دخالت میکنه و تا به جواب نرسه ول کن نیست
من اینو نوشتم که بیشتر بگم تونستم این کنه رو بپیچونم
از عنوان هم معلومه دیگه
که حداقل کمی بهش حالی کنم دیگه یه سری مسائل واقعا به اون مربوط نیست و نباید بپرسه


ولی خب آره اینم که رو نمره حساس شدم درسته
دست خودم نیست خب
کلا من از بچگیم به طرز وحشتناکی اهل رقابت با بقیه بودم
و هرچقدر میخوام دانشگاه رو خوش باشم و انقدر خودمو اذیت نکنم نمیشه
اونم اذیت های بی فایده
مثلا بیرون نمی رفتم که درس بخونم
بعد درسم نمی خوندم و می موند واسه فردا
باز فرداش بیرون نمی رفتم که درس بخونم و...
این چرخه همه ش ادامه داشت
حالا از ترم بعد تصمیم دارم که درستش کنم
فکر میکنم روال کار دستم اومده
امیدوارم که این ترمم گند نزنم به روح و روان و درس و زندگیم و هرچی که هست

ولی رو این جمله آخرت فکر میکنم
حالا شایدم رفتم دانشگاه انقدر این الفیم رو بکنمش تو چشم بقیه که چشم شون در آد😊
اما نمیگم چند ها
بگم هفده دقیق چشمای خودمو بابت خرشانسیم در میارن😂
فقط میگم الف و تمام
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی