هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

ماجرای من و استاد

شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۳۳ ب.ظ

قبل نوشت : هر وقت استاد خالی گفتم بدونین منظورم همون دوستمه که آناتومی افتاده😁


امروز ف میگفت اگه استاد با ما هم اتاقی می شد ترم بعد هرچهار نفری مون استاد میشدیم هیئت علمی تشکیل می دادیم🤣🤣🤣🤣

منم گفتم آره استاد قابلیت اینو داره که هر ترم سه تا استاد دیگه پرورش بده😂



بعد هم اتاقیم سیده

بعد این هی رد میشه میگه سید فلان سید بهمان

بعد امروز ورش داشتم آوردمش پیش هم اتاقیم

گفتم سید برایش دعایی بکن

گفت کار این از دعا گذشته😂


تا تقی به توقی هم میخوره برمیگرده به همه میگه دانشگاه تهران منو واسه آناتومی بورسیه کرده بعد ملتم باور میکنن اینم میشینه اسکل شون می کنه ما از اون ور جر میخوریم و یاد نمره تکش می افتیم که نفر آخر کلاس شده بود😂


بعد کلا بچه ی باحالی هم هستا

امروز اپید ارائه داشت

من رفتم نشستم وسط کلاس سمت پسرا گفتم میخوام اذیتت کنم بخندی و استاد صدات کنم و اینا

با اون لهجه با نمکش چند بار گفت نکنیااااا

نکنیاااا

تو بی جا میکنی

تو غلط میکنی

آخرم ورداشت گفت اگه این کارو بکنی ترم بعد هردومون استاد اپید میشیم🤣

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی