هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

انقدر که واسه امتحانایی که گفتن آسونه یه دور بخونین بیست میشین ریدمان به بار آوردم
که الان مثل سگ از دانش خانواده فردا که میگن با یه دور رو خوانی میشه بیست شد می ترسم :/


پی نوشت:انقدر تو لجن امتحانا فرو رفتم که یادم رفته غذا رزرو کنم و دو روز غذا ندارم :(  زیبا نیست؟ 

یادمه تو کتاب زیست دوم خیلی سبز بود فک کنم
از یه زن و شوهر دانشجوی پزشکی نوشته بود که چون یه نفر یادش رفته براشون غذا رزرو کنه اینا تا چند روز تو کتابخونه دانشگاه غذاشون بیسکویت بود
اون موقع با خودم گفتم عمرا اگه من بتونم اینطور بشم
سرم بره شکمم نمیره
اما ببین روزگار چه کرد که خیلی زود به اون نقطه رسیدم
حتی دیگه قرصامم که انقدر روشون حساس بودم یادم میره بخورم غذا دیگه پیشکش

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی