هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

بابا آبرو بر چرا آبرو بر؟

سه شنبه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۸، ۰۳:۴۴ ب.ظ

یادتونه گفتم موقع ثبت نام دانشگام بابام آبرو ریزی کرده و زیر انداز پهن کرد وسط محوطه و پیک نیک و چایی با کتری داغونه و... 🤦‍♀️

گویا روزی که بابا اینا رفتن تهران خونه افرا اینا ورداشته اینو واسشون با افتخار تمام تعریف کرده 😑

الان که افرا اینا ناهار مهمون مون بودن شوهرش نشست کلی سوژه م کرد :/

عن آقا میگه بیام دانشگاه چوب و هیزم بیارم اون وسط یه آتیش درست کنیم یه چای بذاریم و... 


یکی نیست بگه خو پدر من آپولو که هوا نکردی میری شاهکاراتو با افتخار واسه اینو اون تعریف میکنی😤



پی نوشت: تازه بابام خوب بود

امسال موقع ثبت نام ورودی ها

بابای یکی از بچه ها ورداشته بود کت و پیرهن و شلوارش رو آویزون کرده بود به شاخه یکی از درختای دانشگاه

با زیرپوش و زیر شلواری یه زیر انداز انداخته بود نشسته بود زیر سایه یه درخت صفا میکرد😂😂😂

کلا محوطه دانشگاه ما جوریه که ملت یه احساس راحتی خاص توش دارن🤦‍♀️😂

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی