هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

همچین دوست آینده نگر و دغدغه مندیم :)

جمعه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۸، ۰۲:۲۱ ق.ظ

به زودی تولد ل هست

به عنوان کادو میخوام برم یه تیکه لباس واسه بچه ی نداشته ش بخرم :)

اگه چیزی مسخره تر از این سراغ دارین بگین 😂



پی نوشت1:وقت تنگه و دست و بالم بسته

وگرنه کادو تولد واسش شوهر پیدا می کردم می بردم😁


پی نوشت2:ایده ی تبریک مبریک هم داشتین با کمال میل پذیرا هسدم😊

نظرات (۴)

میتونی از عکساش براش کارت تبریک درست کنی و چاپ کنی !! 
هم لاکچریه و هک تقریبا کم خرج هم میتونه یادگاری نگهش داره ...
پاسخ:
مرسی از پیشنهادت ولی راستش وقتش رو ندارم
به زودی تولدشه و امتحانم داریم و به این کارا نمی رسم
منظورم ایده واسه تبریک گفتن تو اینستا بود
جوراب بخر برای شوهر نداشته اش:-)یا کف گیر و ملاقه!
پاسخ:
فکر خوبیه 😜
ل همان کسی نبود که خیلی رو اعصابت بود.
الآن یکم حالت به هم نمی خوره که قراره تا این حد رفتارت رو فیک کنی جلوش؟
یعنی خب آدم به کسی که رو نروشه نمی ره سخن محبت آمیز بگه.
برای بهبود روابط اجتماعی خودم می پرسم. 
پاسخ:
چرا چرا خودشه😁

قرار نیست رفتارم فیک شه
تو جمع دوستی مون مرسومه که واسه هم کادو تولد بخریم
یه جورایی چون اون خریده و من نمیخوام مدیونش بمونم پس منم می خرم
کادوشم همچین عشقولانه نیست در نظر داشتم یه چی مسخره براش بخرم و خیلیم نمیخوام خرج کنم
واسه تبریک تولدشم متنی که الان تو ذهنمه اینه که مثلا بنویسم درسته خیلی باهم دعوا میکنیم و تو سر و کله هم میزنیم اما خواستم بگم که همچنان با قدرت به این رویه ادامه میدم و قرار نیست چیزی تغییر کنه
درسته رو نرومه هرچند الان بعد از دعواهامون یه نمه بهتر از قبل شده
و به همین دلیلم قرار نیست براش مثل دوستای نزدیک ترم کادو بخرم یا تبریک خیلی محبت آمیزی بهش بگم یا کار شاخی براش کنم

البته این مورد به مقدار رو نرو بودن هم بستگی داره
الان مثلا یکی دیگه از دوستامون که به شدت وحشتناک رو نروم بود
بهم گفت واسه تولدم استوری بذار😐و حتی عکس استوری شم دیگه داشت انتخاب میکرد اما من نذاشتم چون واقعا رو مخم بود و دلیلی نمی دیدم حالا که انقدر عذابم میده برم براش تبریکم بذارم
وحتی واسه پست اینستای خودشم کامنت نذاشتم که تبریک بگم
اما ل مثلا درجه رو مخ بودنش کمتر از اونه و به هرحال چه بخوام چه نخوام روزای خوبی هم باهم داشتیم
دیگه قرار نیست هرکس یه مقدار اذیت کرد کلا شمشیر رو باهاش از رو ببندی که
چیزخورتون می کنند تو اون خوابگاه؟
آقا یعنی چی گفتند برای تولدم استوری بذار.
من اصلا درک نکردم. 
خیلی غیر عادی بود. 
این یه حجم از صمیمیتی رو می طلبه که من با ایزوفاگوسم ندارم حتی. چه داغون. 

در کل به نظرم شمشیر رو از رو بستن نیست، صرفا آشکار کردن احساسیه که وجود داره. من به شخصه با وجودی که اخیرا در فیک کردن احساساتم خیلی موفق بودم، ولی بازم نمی تونم وقتی دلم با کسی صاف نیست ببرم کادو بذارم تو دست هاش. یعنی بخوام هم اینقدر قیافه م عجیب می شه که خودش می فهمه زورکیه. حالا الآن می خواهم سعی کنم این رو تا حدی درست کنم. چون ویژگی مفیدیه و واقعا جوابه. ایول بهت. به نظرم این یک روح بزرگ رو می طلبه. دوست دارم این شکلی باشم.
مثلا ل اگه دوست من بود با چیز هایی که ازش نوشتی، همون بار اول یا دوم اون قدر ازش فاصله گرفته بودم که اصلا دیگه حتی اسمم رو یادش نیاد.
الآنم با همین رویه باز دارم چند تا دوستم رو از دست می دم. و اونا حلش کردن قضیه رو، فقط منم که نمی تونم حل کنم با خودم این جنگ رو. یعنی اینقدر کینه به دل گرفتم که اصلا موندم چی میشه کرد. ذهنم دیگه اون ذهن اول نمی شه هر کار می کنم.


پ.ن. حداقل این نظریه ام درسته که بچه ها با کادوی تولد بازی ها دنبال این هستند که از زیر دین هم بیرون بیاند عموما.
پاسخ:
آقا راحت باش یهو بگو چی میزنین؟ 😂
این طرف کلا اینجوریه
فازشم معلوم نیست
دوست عادی هم محسوبش نمیکنم حتی چه برسه به دوست صمیمی
واسه همین کاراشه که میگم به شدت رو نرومه
ل بدبخت در برابر این و کاراش سوسکه
بس که این بشر مخ آدمو خط خطی می کنه کارای ل نصف اینم نیست
منتهی چون باهاش نمی پرم از کاراش ننوشتم وگرنه شاخ در میارین از بس که خره


خب ببین من اگه بخوام بقیه رو از زندگیم با هر کار کوچیکی خط بزنم
در نهایت خودم می مونم و حوضم
یعنی همین اتفاقی که واسه خانواده و فامیلم افتاد
الان من حتی اعضای درجه یک خانوادمم یه جورایی تو زندگیم ندارم
اونقدر که از همه دور شدم دیگه کسی از فامیل دور و برم نیست
اما خب زیادی تنها بودن بهم یاد داد که رویه م رو عوض کنم
کار خودمو بکنم و بقیه هم کار خودشونو بکنن
هر گوهی میخوان باشن واسه خودشون هستن و من کاری به یه سری کارا شون ندارم
اما کلا هم قطع رابطه نمیکنم
الان سر یه سری مشکلات خیلی بزرگ تو دانشگاه با ه به مشکل بر خوردم
اگه اون نارنجی سابق می بودم شاید کار به نیمچه قهر و اتاق عوض کردن می رسید
اما نشستم با خودم دو دوتا چهار تا کردم
دیدم خب ه تو دانشگاه عن بازی در میاره
اما هم اتاقی به نسبت خوبیه
جدای از بدی هاشم خوبی زیاد واسم داشته
گفتم خب دیگه به اون شخصیت دانشگاهش و دوستاش و اینکه من رو اولویت چندمش قرار میده کاری ندارم
تو خوابگاه باهاشم و هروقتم خودش نخواست بره سی خودش به سلامت
درمورد ل هم همینه
هرچند رابطه مون باهم خیلی تغییر کرده
خط قرمز هامو میدونه و سعی میکنه خیلی پا رو دمم نذاره
مثلا اون روز خودش میگفت ترم یک وقتی یه سوال رو دو بار ازت می پرسیدم عصبانی می شدی و پاچه مو می گرفتی
منم گفتم خب مگه خنگی؟ یه بار می پرسی و جوابت رو می فرستم چرا چهل بار بعدشم می پرسی
خلاصه که روال کار دستش اومده خیلی اذیتم نمیکنه
منم یه مدت ازش دور شدم دیدم باز دارم منزوی میشم و تنها شدم
این شد که تصمیم گرفتم مسائل مختلف رو از هم جدا کنم
مثلا اگه کسی جایی یا سر یه موضوعی باهاش بحث پیدا کردم
دیگه دلیل نمیشه به خاطر اون موضوع بیام و کلا باهاش کات کنم و مثلا حتی تولدشم تبریک نگم
دیگه مگر اینکه واقعا با اون شخص مشکل داشته باشم و هیچ جوره دیگه نخوام که جزو دوستام باشه
اما در مورد ل خب باهم مشکل زیاد داشتیم
اما خب منصفانه نگاه کنم روزای خوبم کم نداشتیم دیگه



پ. ن:آره خب خیلی کم پیش میاد یکی به یکی دیگه دلی کادو بده
یعنی آدمش کم پیدا میشه
اصولا اینجوریه که چون فلانی به تو کادو داده و واسه تولدت تبریک گفته و فلان کار رو کرده تو هم باید انجام بدی که مدیون طرف نمونی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی