هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

۵۵ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است


دانشگاه واسه من هرچی نداشت
اینو داشت که تسلیت و تبریک گفتن رو دارم خوب یاد میگیرم :/
مثل امروز که میخواستم به یکی از بچه ها پیام تسلیت بفرستم ولی بلد نبودم
رفتم از کامنت های یکی دیگه از بچه هامون که قبلا بچه های دیگه واسش کامنت تسلیت گذاشته بودن یه چیزی کش رفتم
یکم تغییرش دادم
و فرستادمش
تازه یکی دیگه م بود خیلی قشنگ بود
ولی اگه اونو می‌فرستادم ممکن بود لو بره که دزدیه
اینه که اونو نگه داشتم بعدا واسه فک و فامیل بفرستمش😐


پی نوشت :اولش دو دل بودم که بهش تسلیت بگم یا نه اصلا به روی خودم نیارم
این پسرا که جنبه ندارن خوووو
سلامشون که می‌کنی چو میندازن که دختره عاشقم شده :/
بعدش یاد قرارم با خودم افتادم
که قرار بود با همه ورای جنسیت رابطه ی خوب و دوستانه ی معمولی(!) ای داشته باشم
این پ هم به نظر پسر خوبی میاد و تا بحال باهم مشکلی نداشتیم
این شد که فرستادم پیامو

میخواستم بعد از علوم پایه برم خوابگاه خودگردان اتاق یه نفره بگیرم

الان کلا بیخیالش شدم

خودشیفته رفته پرسیده

هزینه یه ماهش تازه تو تابستون که ارزون تره و با کلی چونه زدن

از هزینه یک ترم خوابگاه خودمون بیشتر میشه

هیچی دیگه

فک کنم بشینم ارتباط جمعی و آموزش سازگاری با هم اتاقی رو یاد بگیرم به نفعمه :/

الان حسش نیست خوابم میاد

فردا این پست رو می نویسم فقط الان عنوانش رو زدم که یادم باشه فردا بنویسمش

____________________________


یکی از بچه های کلاسمون هست که یکم شاس میزنه

یه جورایی بچه وضعه

از این بچه تیتیشا که تا دو ما بعد از عید با لباس گرم میومد دانشگاه که یوقت مریض نشه :/

خب ما از اینا تو کلاسمون زیاااااااد داریم

تا دلتون بخواد

و خب بعضاً هم یه سری هاشون سوژه بقیه بچه ها میشن

چون زورشون به بقیه نمی رسه

و توانایی جواب دادن رو ندارن

شایدم اصلا بقیه به کفش شونه و نمی‌خوان که جواب بدن

خلاصه که نمی‌دونم

ولی بنده خدا رو خیلی اذیتش می کردن

این خونه ش از دانشگاه دور بود

بعد همیشه کلاس های صبح رو دیر می رسید

یه سری از بچه هام بین خودشون هماهنگ کرده بودن

تا این میومد تو کلاس صلوات می‌فرستادن

بعد اینم یکم سرخ و سفید میشد ولی راضی بود خودش

 تازه به نشانه تشکر یه سری هم تکون میداد 😂

نمی‌دونم نمی فهمید که دارن دستش میندازن

یا بین خودشون جریان داشت یا چی؟

ولی بانمک بود کلا

یعنی ما میخندیدیم بهش

خودشم به خودش می‌خندید و بهش نمی‌خورد ناراضی باشه

اینه که کلا دور هم خوش بودیم😄


اصولا اینطور بچه ها جزو بچه خرخون های کلاسم به حساب میان

ولی این یکی نه

این استثنائا بهش میخورد از این جلبکا باشه که هیچی بارش نیست

راستش هیچ کسم روش حساب باز نمی‌کرد

و بچه زرنگای کلاس معلوم بودن و شناسایی شده بودن

کلا از همون روزای اول یه سری ها بد جور خودشونو تو چش بقیه انداختن

طرف اومد همون روزای اول گفت که من تو این مدت بیکاری قبل از دانشگاه آناتومی رو تموم کردم

جنین و بافتم فلان قدرش رو خوندم و...

ماهام همه  اینجوری😯

که دیدی چطور عقب افتادیم و هیچی بارمون نیست


یا تا کتاباشونو باز میکردن سریع یه استوری میذاشتن که ما خیلی درس خون و شاخ و خفنیم و فلان


بعد سوالای استادم جواب میدادن یعنی از اینا که دو متر زبون دارن

و اگه استاد سوالی بپرسه حتی اگه بلد نباشن هم یه چیزی می پرونن

که بگن ما هم آره

از قضا یه سری هاشون همینجوری رل هم زدن

بگذریم

الان دیشب که استوری بچه ها رو دیدم اصلا شاخ در آوردم

همون بابا که اصلا فکرشم نمی کردیم چیزی بارش باشه

اگه شاگرد اول یا دوم نباشه سومی رو شاخشه😮

نصف نمره هاش بیست بود😲😲😲

آخه مگه میشه مگه داریم؟

یعنی همه ش قیافه ش میاد جلو چشمم میگم این آخه؟؟؟؟

خلاصه دیشب اصلا یه چیزایی دیدم که کرک و پرم ریخت

درس عبرت شد برام که اینایی که بیشتر از همه منم منم میکنن هیچی بارشون نیست

تا قبل از دیدن نمره های بقیه کسی رو که فکر میکردم صد در صد شاگرد اول شه بس که این چهار کلوم سوادش رو تو چشم مون کرده بود

وقتی چند تا از نمره ها اومد دیدم که هیچ پخی نیست و همه ی اون از جلسه بیرون اومدناش و اینکه بیست میشم بیست میشم گفتنش بلوفی بیش نبود


فقطه همین یه مثال نیستا

نمره ماکس آناتومی و احتمالا یکی دیگه معدل بالاها مون یه باباییه که همیشه ساکت و آروم اون ته مه های کلاس می‌نشست و ما به جز یه بار پرسش صداش رو تا حالا نشنیدیم

هیچکسم فکر نمی‌کرد که زرنگ باشه


کلا مثال در این باره فراوان است


ولی دمشون گرم خوشم اومد

به من یکی امید به زندگی دادن

تا چند وقت پیش فکر میکردم تا مثل اون بچه های تو چشم کلاسمون نباشم زرنگ نیستم

فکر میکردم تا بقیه ندونن که زرنگی و روت حساب باز نکنن فایده نداره

اما الان که لیست شاگرد اولای کلاس رو مرور میکنم دقیقا میبینم اینا همونایی هستن که هیچکس فکرش رو هم نمی‌کرد

همونایی که هیچکس نمی رفت سوالای درسیش رو از اونا بپرسه

نه اون طبل ها تو خالی

بشین یه گوشه کار خودتو بکن

حرف بقیه رو هم حواله کن به کتفت و تمام

تو اینستا چالش راه انداختن که اسکرین کارنامه رو استوری کنیم :/

فعلا شکر خدا بخاطر مواضع گوشه گیرانم

و اینکه خیلی با کسی مچ نیستم دعوت نشدم بهش

ولی بعید نیست نوبت به مثلا هم اتاقیم برسه دعوتم کنه

اون موقع چه خاکی مینه سرم بگیرم :(

میخواستم سکرت بمونه

این بازیای کثیف چیه این ترمکا راه میندازن



پی نوشت۱:احساس میکنم دلیلی نداره بخاطر رودرواسی با بقیه کاری رو کنم که نمی‌خوام

میتونم خیلی راحت حواله ش کنم به کتفم

ها؟🤦


پی نوشت۲:یه بار بهش گفتم که دوست ندارم نمره و اینام رو به کسی بگم

پس احتمالا شعورش برسه و دعوتم نکنه 🤷

یه مقاله ای رو خوندم الان

 یاد اون مردک افتادم

همون مرتیکه عوضی امور مالی

همون که وقتی من و ل رفتیم پیشش فهمید مشنگ می‌زنیم

گفت شماها ترم چندین؟

آخرم با مسخره بازی دک مون کرد که برین فلان جا

من فهمیدم این میخواد اسکل مون کنه بی خداحافظی و تشکر بلند شدم رفتم دم در

این ل الدنگ هنوز وایساده بود ادامه میداد

مرده هم بعد از یکم لوده بازی گفت

 واسه این کارتون باید برین فلان جا ، دوباره نیاین اینجاها

لپ مونم میکشید و یه آفرین عمو هم میزد تنگش دیگه تکمیل میشد :/