هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

مامان کله سحر میگه خب امروز روز خونه تکونیه یه خرده خونه رو تمیز کنیم

میگم مثل اینکه می‌خوایم بریم سفر که خونه تکونی نکنیما

میگه چه ربطی داره؟

میگم خب من سفر رو به دو دلیل میام

اولیش اینکه خونه تکونی نکنیم

و دومیشم اینکه ریخت نحس فامیل رو نبینم

در غیر این صورت خر مغزم رو گاز نگرفته که خونه رو ول کنم آواره ی جاده بشم

جدیدا به یه فاجعه ای پی بردم
مامانم داره زرت و زرت واسه ملت فا*ک می فرسته :/
بنده خدا نیتش هم خیره ها
تو تلگرام یه چیزی رو که می‌فرسته بعدش میخواد از این پیاما که با انگشت به سمت بالا اشاره میکنن بفرسته
بعد از شانس گوه ما از بین اون همه انگشت زارتی می‌ره سر وقت فا*ک :/
الان چند روزه دغدغه م اینه که چطور فرق این انگشتا رو بهش بفهمونم
زشته مادر من
زشته
من الان چه گلی به سرم بگیر
بیام چی بهت بگم خو
چرا آدمو میذاری تو آمپاس
نه میتونم بهت بگم
نه میتونم ولت کنم همین دو چیکه آبرومونم به فا*ک بدی :/
تنها بودم که اومد خونه مون
یه خرده موند و بعدش رفت و منم رفتم واسه بدرقه ش
وقتی که برگشتم تو پذیرایی و نشستم
چشمم به ظرف خالی شوکولاتا افتاد
شوکولاتا رو ریخته بود تو جیبش و با خودش برده بود😂😂😂
حالا نمی‌دونم اون خیلی زبل بود که من همون موقع متوجه این حرکتش نشدم
یا من خیلی پرت بودم :/

این چند وقته انقدر اتفاق جور وا جور افتاد که مقاومتم در برابر وب نزدن شکسته شد

با خودم گفتم حیف نیست که اینا یه روز یادت بره و هیچ جا ثبت نشه

و حتی اینکه اسم درست حسابی هم به ذهنم نرسید مانع وب زدنم نشد

هرچند که خیلی اسم قبلی رو دوسش داشتم اما به هر حال مجبورم که فراموشش کنم

یعنی مجبوروندنم

اول اینکه از بچه های قبلی می‌خوام که کلا اسم قبلی و هرچه که از اون اسم می‌دونن رو فراموش کنن

و به هیچ وجه آدرس وبم رو تو وب شون نیارن و اصلا انگار نه انگار که وب جدیدی زده شده

و اینکه لطفا لطفا و لطفا آدرس وبم رو حتی به بلاگر هایی که میشناسید ندید

هرکس که آدرس خواست بگین که از طریق وب قبلی خودم اقدام کنه و اونجا بگه

اممممممم دیگه چیز خاصی به ذهنم نمی‌رسه

آها دلیل مهاجرتم به اینجا هم باز برمیگرده به مسائلی امنیتی

و دیگر هیچ...