هیچ...

نپرسید لطفا :/
از مسائل شخصیم بیشتر از اونچه که می‌نویسم نپرسید

اگه بدونین چه کونی ازم پاره شد تا به اتوبوس رسیدم

می دونم بی ادبیه اما واقعا برای بیانش لازم بود همین کلمه رو به کار ببرم

یارو راننده و تعاونی تلفن بر نمی داشتن

دیر رسیدیم

با بابام دعوام شد ریدیم به هم

تو ترمینال مثه خر بدو بدو می کردیم

قلبم اومده بود تو دهنم چون اگه جا می موندم بابام جرم می داد

القصه الان تو اتوبوس در خدمت تونم

با یه کفش مجلسی کثیف و خاکی که زیرش جوراب اسپورت پوشیدم :/

تازه شلوار پامم شسته بودم خشک نشده خیس خیس پامه

تا اونجا سردیم نکنه نشاشم تو اتوبوس صلوات :/

رنگشم نمیدونم چرا رفته ☹️




پی نوشت:میدونین از چی میسوزم

این همه تو عید خودمو پاره کردم پوستم صاف و قشنگ شه

الان انقدر حرص خوردم احتمالا جوش بزنم ریده شه مینش :(

به زودی تولد ل هست

به عنوان کادو میخوام برم یه تیکه لباس واسه بچه ی نداشته ش بخرم :)

اگه چیزی مسخره تر از این سراغ دارین بگین 😂



پی نوشت1:وقت تنگه و دست و بالم بسته

وگرنه کادو تولد واسش شوهر پیدا می کردم می بردم😁


پی نوشت2:ایده ی تبریک مبریک هم داشتین با کمال میل پذیرا هسدم😊

الان سی بی سی خونه مونه

تو این حدود یه ساعتی که اینجا بود اطلاعات کل خاندان رو ریخت رو دایره که حالا به اینش کاری نداریم

نشستیم گوش دادیم خوش گذشت

حرفش رو کشید سمت یکی از دخترای فامیل که به زودی عقدشه واینا

برق رو تو چشمای مامانم دیدم وقتی داشت درباره دختره حرف میزد

دارن از فضائل و کمالات دختره میگن

و من به کمالات نداشته م فکر میکنن

از اینکه دختره چقدر سر به راه و با حجاب و با ایمانه و خانوم و همه چی تمومه

و منِ به قول اینا یاغی یاد سرتقیا و حرف گوش نکردنام میوفتم

یاد اینکه همین سری که از دانشگاه اومدم و اومدن دنبالم بابا به شوخی بهم در مورد ظاهرم پروند گفت بذار اصالتت رو حفظ کنی

و من گفتم تو اگه دوس داری خودت حفظ کن

گفت خب تو هم دخترمی

گفتم بیخود مگه من خواستم باشم؟

یاد تمام حسرتاش واسه اینکه دخترش اونی باشه که میخواد

و من هیچوقت با وجود تمام کوتاه اومدنام اونی نبودم که خواستن

همین منی که کلی به زور سانسورش کردم بازم واسشون خواستنی نبوده و نیست و در آینده احتمالا با شدت بیشتری نخواهد بود

نمیدونم این زن و مرد چه گناهی کردن تو زندگیشون که هیچکدوم از بچه هاشون راهی که میخوان رو نرفته

آخرین امیدشونم همین دمیه

که از شواهد پیداست رو دست ما بلند میشه

نمیدونم کارم درسته یا نه

اینکه میخوام راه خودمو برم و دیگه با شدت بیشتر دختر خوبی واسشون نباشم

اینکه میخوام از این به بعد رو بیشتر اون طور که میخوام زندگی کنم

اینکه یواشکی دارم یه غلطایی می کنم و بابتش خب یه نمه عذاب وجدانم دارم اما دایورتش میکنم

من حق دارم نه؟

من حق دارم اون طور که میخوام زندگی کنم

حتی اون طوری که از نظر مامان بابام به معنای به عن کشیدن زندگیم باشه

اون طوری که از نظر اونا باعث بی ثمری سال ها زندگی پر زحمت شون باشه

اون طوری که نتیجه همه ی تلاش هاشون واسه ما به گوه کشیده بشه

اون طوری که من ذوق و حسرت رو تو چشمای مامانم ببینم

وقتی داره در مورد دخترای سر به راه مردم حرف می زنه

و دخترش هیچوقت سر به راهش نداشته

چرا هرچی میگذره سخت تر میشه ؟ 
قبلنا راحت تر می رفتما
الان هی به مامان بابام نگاه میکنم اشک تو چشام جمع میشه

انقدر صورتمو کندم دارم دون دون میشم :/

هر وقت اعصابم خورده میوفتم به جون جوشا و جای زخمای قدیمی دِ بکن

بذار اصا یه اعترافی کنم

هیچوقت هیچوقت فکر نمیکردم یه روز دلم برای دوران کنکورم تنگ بشه

نه که اون موقع خیلی خوش خوشانم بوده باشه ها

اما به نظرم از وضع الانم بهتر بود

خونه ی گرم و نرم

غذای آماده

گوشه ی اتاقم تو تنهایی خودم حال میکردم

الان چی

در به در اون سگ دونی

تحمل یه عالمه عوضی و در عین حال تنهایی مطلق

غذای آشغال و بعضا بدون غذا (امسال فک ملت افتاده بود از مقدار لاغر شدنم)

نه خواب درست حسابی نه درس خوندن مثل آدم

حتی یه جا ندارم که بتونم بشینم موسیقیم رو تمرین کنم و باید ببینم هم اتاقی های عوضیم کی روی مودن که بتونم با حفظ ملاحظات کامل یه دست به اون ساز بزنم

اصن یه چیزی

من هیچوقت به یاد ندارم مثلا شب کنکور یا آزمون از شدت استرس گریه کرده باشم

اما پشت در سالن مولاژ این کارو کردم :/

همه ش گفتم مدرسه بگذره بهتر میشه

دانشگاه قبول شم بهتر میشه

ترم یکه عادت ندارم وقتی بگذره بهتر میشه

ترم دو طولانی و سخت و واحدام سنگین بود برم ترم سه بهتر میشه

ترم سه ام و همچنان چون خر در گل مانده و میگم علوم پایه بگذره بهتر میشه

دروغ چرا؟ 

خودمم میدونم دارم خودمو گول میزنم

هیچم قرار نیست بهتر شه

فقط مثل اون غورباقه که یواش یواش ظرفش رو گرم میکنن دارم خودمو عادت میدم به این زندگی کوفتی

به این گندی که دارم توش دست و پا میزنم

که دووم بیارم

که زنده بمونم

همین

هنو لباسایی که قبل از عید از خوابگاه آوردم که بشورم نشستم و تو کیسه در معرض گندیدنه 🙄

اتو متو که کلا هیچی

چمدونم ولو وسط اتاقه با کتابایی که مثل خر فقط زحمت حمالیش رو کشیدم و دست و دلم به بستن چمدون و جمع کردن وسایلم نمیره

یه سری کار کامپیوتری هم دارم که چون لب تاب ندارم باید تا فردا تو خونه انجامش بدم و دهنم سرویسه نمیدونم برسم یا نه

باید برم حموم و موهامم خودم کوتاه کنم چون یه ماه پیش که رفتم آرایشگاه رید توش و مراسم اپیلاسیون و پشم زنی هم مونده :/

بعده عید هر هفته امتحان گذاشتن

و شنبه هام دوتا و یکشنبه ها یه پرسش داریم

چهارشنبه هم یه کوییز داریم که نگم براتون😑

ولی من کلا تو این تعطیلات شاخ غولو شکوندم و فقط یه جلسه بیو خوندم :/

کلاس موسیقی هم دارم و سازم رو نیاوردم و طبیعتا هیچی تمرین نکردم و برگردم دچار جراحات فراوان در فلان ناحیه میشم چون به خیال خام استادم من کل عید رو باید تمرین کرده باشم

اعصابم هم خورده از دانشگاه بخاطر یه سری مسائل میدونم برگردم ماجراها داریم

دچار افسردگی دم رفتن هم شدم دلم میخواد یکیو جرو وا جر کنم ولی هیشکی پا رو دمم نمیذاره

فقط الان رفتم یکم ریدم به ل و دوستان دلم خنک شد😤

امروز رفتم وایسادم جلوی دیوار اتاقم

سه بار سرمو کوبیدم توش :/

روانیم خودتونین

من فقط نمیخوام برم 😭😭😭

یادتونه گفتم موقع ثبت نام دانشگام بابام آبرو ریزی کرده و زیر انداز پهن کرد وسط محوطه و پیک نیک و چایی با کتری داغونه و... 🤦‍♀️

گویا روزی که بابا اینا رفتن تهران خونه افرا اینا ورداشته اینو واسشون با افتخار تمام تعریف کرده 😑

الان که افرا اینا ناهار مهمون مون بودن شوهرش نشست کلی سوژه م کرد :/

عن آقا میگه بیام دانشگاه چوب و هیزم بیارم اون وسط یه آتیش درست کنیم یه چای بذاریم و... 


یکی نیست بگه خو پدر من آپولو که هوا نکردی میری شاهکاراتو با افتخار واسه اینو اون تعریف میکنی😤



پی نوشت: تازه بابام خوب بود

امسال موقع ثبت نام ورودی ها

بابای یکی از بچه ها ورداشته بود کت و پیرهن و شلوارش رو آویزون کرده بود به شاخه یکی از درختای دانشگاه

با زیرپوش و زیر شلواری یه زیر انداز انداخته بود نشسته بود زیر سایه یه درخت صفا میکرد😂😂😂

کلا محوطه دانشگاه ما جوریه که ملت یه احساس راحتی خاص توش دارن🤦‍♀️😂

هر سایتی هم میرم مقاله بخرم نوشته پایان نامه ارشد و دکتری در کمترین زمان و...

خو من الان چطور روم بشه برم بگم یه نیمه چس ترمم و یه تحقیق واسه چس مثقال نمره میخوام؟

لامصب یه جوری هم گفته که اصلا نمیشه از نت دانلود کرد و تحویلش داد🤦‍♀️

کار تحقیقم به جایی رسیده که میخوام تو نت سرچ کنم طریقه ی پیدا کردن دوس پسر ادبیاتی😂🤦‍♀️

یه جا باشه برام بنویسن هم حاضرم بخرم ولی جایی رو نمیشناسم